بخشی از فرمایشات آقای آیت الله جوادی آملی را در اینجا میاورم. نمیدانم باید به این سخنان گهربار خندید یا گریست. حالا معلوم میشود چرا آقای احمدینژاد قصه هاله نور را برای این عالم روحانی و متفکر بلیغ تعریف کرد. کبوتر با کبوتر باز با باز///کند همجنس با همجنس پرواز
در باره حمله چماق داران به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان بیگناه:
اين اصل اول كه سه مطلب را به همراه داشت. مطلب دوم،: اصل دوم آن است كه اين فرمايشات شما كه مربوط به رنج ديدن دانشجويان در خوابگاه است، ما شنيديم و كاملاً منتقل كرديم، كاملاً منتقل كرديم و آنها هم متوجه شدند، ولي ما بايد بدانيم كه وقتي كسي حرفي دارد، بيگانه در كار او دخالت نكند، اين فقط در بهشت است. در بهشت آدم يكسان و خالص است.اما اينجا همانهايي كه بيگانه بودند، هيچ مسلماني، هيچ نه طرفدار اين آقا، نه طرفدار آن آقا، هرگز حاضر نيست كه خانه كسي را آسيب برساند، كسي را بسوزاند، مال كسي را بسوزاند، ماشين كسي را بسوزاند. اين حتماً بيگانه است. ما بخواهيم يك جايي داشته باشيم، حرفي داشته باشيم كه اينها نباشند، اين كار بسيار خوب است، ولي اينها خواه و ناخواه خودشان را در اين جمع داخل ميكنند.
در باب تقللبات انتخاباتی که حتی شورای نگهبان هم به آن اعتراف کرد:
اگر خدايي ناكرده ما گرفتار اختلاف سوم باشيم، اين با ديدار رهبري حل نميشود. اين فقط سجده ميخواهد و ناله ميخواهد و دستگاه خدا ميخواهد و توبه و انابه ميخواهد و اين بزرگوار كار خودش را كرده. يعني ايشان(رهبر معظم انقلاب)، كاملاً فرمايشات آن آقايان را شنيد، اعضاي ستاد محترم آقاي موسوي، آن آقايان بزرگواران ديگر، اين چهار نامزد محترم، فرمايشات آنها را شنيد، بعد سخنراني كردند. ديگر از اين دوستانهتر، مهربانهتر، چون شخص اول مملكت ميبينيد تمام فرمايشات آقايان را شنيد.اين ديگر برادري معنايش همين است ديگر. دستور أكيد هم به شوراي نگهبان داده كه شوراي نگهبان حرفهاي آنها را گوش بدهد، ولي يك پرانتزي ما اينجا بايد باز بكنيم و آن اين است كه نه ما علم غيب داريم، نه خيليها. با گلايه و شواهد، اگر خود شما هم به جاي شوراي نگهبان بوديد، چيكار ميكرديد؟ شما ميفرماييد كه مثلاً فلان آقايي در فلان صندوق اختلاف شده، بسيار خب شده، مدركي داريد؟ نه! آن كسي كه علم غيب دارد، اين را عزيزان من، خواهران من،مادران من، خوب گوش بدهيد.
اراجیف متفرقه:
من چند سال قبل كه در مكه آن حادثه پيش آمده بود، يك برادر افغاني، اينها آن وقتي كه سياستمدار درميآيند، آدمهاي باهوشي هم هستند، منتهي متأسفانه در اثر فلاكتهاي سياسي الان به اين روز درآمدند. يك روز مستحضر هستيد، همين افاغنه آمدند ايران را گرفتند ديگر.
اينها آن صورتهايشان را ميبينيد، اينها نژاد همان مغول و تاتار و اينها هستند. آن بزرگوار كه بعد هم آمد در ايران تشكر كرد از ما اين گفته كه من بايد افغانستان را معرفي بكنم، براي اينكه افغانستان نه نفت دارد، نه گاز دارد، نه امامزاده دارد، نه عتبات دارد، نه مكه كعبه دارد، هيچي ندارد. شما افغانستان را نميشناسيد. يك مدعي درباره افغانستان بحث كرد، بعد گفت كويت چه كاره است؟ كويت را يك جك سياسي زدند. اين ماشين وقتي كه چرخش آسيب ميبيند، يك جكي ميزنند كه بيايد بالا، گفت كويت قابل ذكر نبود، اين را جك سياسي زدند، بالا آوردند كه در برابر ايران بايستد و عليه ايران مثلاً پايگاه درست كنند آنجا.
منبع: http://www.sanyehnews.com/sanyeh/website/index.php?option=com_content&task=view&id=7990&Itemid=9