بایگانی ماهانه: نوامبر 2009

به بهانه سالگرد مرگ جلال آل احمد

جلال آل احمد را بچه های زمان انقلاب کم و بیش میشناسند.  آل احمد داستانسرایی بود متبحر.اما در بازار سیاست، چه در حوزه نظر و چه در میدان عمل، دنباله رو، پر افاده، و کودن بود.  آل احمد از جمله چپ های سرخورده ای بود كه در جریان ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد حزب توده خوابشان را نقش بر آب کرد. واخورده از چپ وابسته، آل احمد به رشته ای از اگزیستنسیالیسم روی آورد كه متاثر از آثارهایدگر و سارتر، انتقاد از مدرنیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را پیشه کرده بود.  آل احمد ماهیت تاریخی-قومی مورد بحث هایدگر در «زمان و وجود» و رادیکالیسم سارتر سالهای دهه ۶۰ میلادی را در عصر معروف خود «غربزدگی» در هم آمیخت.  هایدگر عضو حزب نازی و سارتر مائو ایست هردو مدافع نظامهای دیکتاتوری و مسئول قتل و شکنجه میلیونها انسان بیگناه بودند.  این دفاع از توتالیتریسم کاملا درعمق اعتقادی هایدگر و سارتر ریشه داشت، و این همان اعتقادی بود كه بر اساس آن آل احمد غربزدگی را نوشت.  غربزدگی نه تحقیقی است تاریخی و نه تحلیلی متکی بر فلسفه سیاسی.  آل احمد به غرب میتازد بی آنکه فلسفه سیاسی غرب را بشناسد. او شیخ فضل الله نوری را قهرمانی اصالت طلب، بومی، و ضد غرب معرفی میکند، در حالی كه شیخ خودخواه، سودجو، فرصت طلب، و شریک جنایات محمد علی میرزا بود.  جوابش را یکی از علمای نجف خوب داده بود كه «گوساله! مشروطه مشروعه نمیشود.»  اما آل احمد از نمد تحقیق تاریخی عمیق کلاهی نمیتوانست بدوزد.  در عصر دیکتاتوری، چه شاه و چه آیت الله، بازارشعبده بازها و رمال ها گرم است، و آل احمد به دنبال بازار گرم بود.  «غربزدگی» نان به نرخ روز روشنفکر مخالف متکبری بود كه ادعا و افاده اش را در مجموعه نامه هایش به خوبی میتوان دید.  آل احمد میخواست قهرمان داستانی باشد، حتی اگر داستان دروغین بود و حقیر .او به آرزویش رسید.  اگرچه داستان کوتاه بود و قهرمان آن تو زرد از آب در آمد.  اما داستان واقعی‌ شاید درسی‌ باشد که ما از زندگی‌ یک روشنفکر نما میگیریم.  ال احمد را جمهوری اسلامی بسیار عزیز میدارد چرا که او از نخستین مبشران دروغی بود که نسل جوان سالهای دهه‌های ۴۰ و ۵۰ را به مسخ شدگانی بدل کرد که عکس آقا را در ماه دیدند. ما نیز باید بیاموزیم که دوباره در دام روشنفکر نمای رمال نیفتیم.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

مبارزه میکنم پس هستم!

از روز اول معلوم بود كه این رژیم با تعارف و «چانه زنی» از قدرت دست نمیکشد.  رژیم بر خلاف نهضت آزادیخواهی، برای بقای خود میجنگد. چرا كه حکومت منبعث از ملت و پاسخگو به مردم ضرورت تاریخی عصر ماست. اما دیکتاتور ها باید بروند، و جنایاتشان، هرچند مخوف، نمیتوانند ضرورتهای یک عصر را تغییر دهند. تاریخ معاصر داستان سقوط و زوال دیکتاتور هاست.    در عصر ما، چرخ حکومت بدون متخصص نمیگردد.  مملکت را مهندس و مکانیک، بانکدار و اقتصاددان، برنامه نویس کامپیوتر و…بر پا نگه میدارد نه چاقوکش لباس شخصی، و آخوند ابلهی كه همه عمرش را صرف تعین تنظیف مقعد کرده.  ایران را شکنجه گر اوین و متجاوز کهریزک نمیگرداند. شاگردان آقای خمینی، كه گفت اقتصاد مال خر است، خیلی زود فهمیدند كه خر واقعی كه بود.  آنان كه دانشگاه را به بهانه انقلاب مضحک فرهنگی بستند، امروز هرکدام به گونه ای میگویند «من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود.» متخصصین ممنوع از شرکت در حکومت و محروم از حقوق انسانی ناخشنود هستند و معترض.  متخصص حاضر نیست مملکت را بگرداند، در حالی كه یک خرمگس بی خاصیت، كه حتی از تولید یک آفتابه هم عاجز است، رئیس کل مملکت باشد وبه او دستور بدهد كه چه بپوشد و چه بخورد و چه بگوید.  اگر در زمان پیغمبر اسلام (كه چهار نفر شتر چران و یک مشت قداره بند برای گرداندن «ملک» کافی بودند) نمیشد کشور را با ظلم حفظ کرد(مطابق حدیث نبوی)، امروز كه  یک کرور آدم تحصیل کرده برای گرداندن یک شهر لازم است، قطعا نمیشود بر  دیکتاتوری حساب کرد.

از طرف دیگرمتخصص خواستن یعنی دانشگاه داشتن.  دانشگاه هم یعنی ده ها هزار جوان پرشور و آرمان خواه را دور هم جمع کردن. این جوانها آزادی میخواهند و حقوق فردی و اجتماعی میطلبند.  وقتی هم دیکتاتور به آن ها نه میگوید به خیابان میریزند و به دهان دیکتاتور میزنند.  وقتی یک نفرشان را میکشند، خونش دانه های هزار دانشجوی معترض بعدی را آبیاری میکند. اگر هم دیکتاتور بگوید دانشگاه به ما ضربه میزند و ما متخصص غربزده (بخوانید متخصص تحصیل کرده باشعور) نمیخواهیم، همانطور كه آقای خمینی گفت، مملکت به سراشیب سقوط و اضمحلال میافتد تا دیکتاتور حرفش را پس بگیرد، دانشگاه ها را باز کند، و متخصص را حلوا حلوا.

تا آنجا كه دیکتاتوری دوام مییابد، بقای خود را مدیون ترور است. لازمه ترور هم خشونت است.  اما خشونت، همانگونه كه ماکیاولی در «شهریار» میگوید، آنگاه موثر است كه به صورت محدود و برعلیه تعدادی  معدود اعمال شود. خشونت گسترده و طولانی نه فقط وحشت نمیآفریند بلکه به ازدیاد تنفرمی انجامد.  این را در ایران امروز هم میتوان دید. کافی است شعارهای روزهای اول نهضت را با شعار های روز قدس و ۱۳ آبان مقایسه کنیم.  بنابر این،  سقوط دیکتاتوری در ایران دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.  دیر و زودی این سقوط را هم نه دیکتاتور و اعوان و انصارش، كه مردم ایران تعین میکنند.

به دست آوردن آزادی و حقوق انسانی بهایی دارد مطابق ارزش آن.  ارزش آزاد بودن و کرامت انسانی چقدر است؟ بدون آزادی و کرامت زیستن جان کندن است،  مثل پرنده اسیری در قفس نیروی انتظامی و لباس شخصی و پاسدار ظلم روز ها را شب کردن است.  دلهره آینده فرزندانمان است كه مبادا به سرنوشت زهرا بنی یعقوب دچار شوند.  نگرانی یافتن کاری است كه زندگی بخور و نمیری را ممکن سازد، در حالی كه آقا ها و آقا زده ها همراه با برادران لبنانی و فلسطینی مملکت را غارت میکنند.  نکبت نگرانی در باره پوشیدن چکمه و سر از بازداشتگاه سردار اراذل رادان در آوردن است.  وحشت از آن است كه شب تولد همسرت به خانه ات  بریزند كه چرا موسیقی پخش میشده و بطری شرابی بوده.  ترس از آن است كه دانشگاه ها را دخترانه پسرانه کنند و علوم انسانی را به اراجیف اسلامی بدل سازند.  اگر آزادی و کرامت انسانی باشد، این تحقیرها، دلهره ها،و وحشتها را نخواهیم داشت.  اگر آزادی و کرامت انسانی باشد نه رای مان را روز روشن میدزدند و نه نفتمان را.  اگر آزادی و کرامت انسانی باشد لایحه حرمسرا سازی را به اسم حمایت از خانواده به مجلس یک مشت دریوزگان بارگاه ولایت جور نمیبرند.  اگر آزادی و کرامت انسانی باشد بچه های مردم را به جرم شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز به کهریزک نمیبرند و به آنها تجاوز نمیکنند.

چون سقوط دیکتاتوری حکم تاریخی عصر ماست، و چون دیکتاتوری تنها به دست ملت سقوط میکند، هیچ چاره ای نداریم مگرآنکه بهای آزادی را بپردازیم و دیکتاتوری در ایران را به زباله دان تاریخ بیندازیم.  اگر پدران ما ۲۸ مرداد با هوشیاری و فداکاری پشت مصدق ایستاده بودند، اگر خود ما در همان سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ به دیکتاتوری آقای خمینی مقتدرانه  نه گفته بودیم، اگر در برابر جنایت هولناک تابستان ۱۳۶۷ ساکت نمیماندیم، اگر در جریان قیام دانشجویان درتیر ۷۸ به دانشجویان  پیوسته بودیم، امروز آزادی و کرامت انسانی داشتیم.  نداها  و سهراب ها شهید شدند چرا كه بنده و شما ده سال پیش به جای آنکه در دانشگاه تهران باشیم کنج خانه ماندیم به امید آنکه دانشجویان و اصلاح طلبان به دادمان برسند. ده سال است تاوان آن بی غیرتی ملی را میدهیم.  امروز هم  یا فعالانه ومصمم به جنبش سبز میپیوندیم و از آرمانهای دموکراتیک دفاع میکنیم، یا ده سال دیگر بر سرمان خواهند زد، به زن و بچه مان تجاوز خواهند کرد، منابع ملی مان را به تاراج خواهند داد، تا جنبش دیگری برسد و فرصت آزمایشی دیگر.  این حکومت رفتنی است.  ولی هرچه دیرتر برود، امر بیشتری از ما و فرزندانمان را با خود خواهد برد.  امیدوار و پرشور به دیکتاتوری نه بگوییم و آزادی و حقوق انسانی را طلب کنیم.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

مردى اگرت هست کنون وقت نبرد است

از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل، بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتارى اى چرخ!
چه بدکردارى   اى چرخ!
سر کین دارى اى چرخ!
نه دین دارى نه آیین دارى اى چرخ!
از اشک همه روى زمین زیر و زبر کن
مشتى گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن
چه کج رفتارى اى چرخ!
چه بد کردارى اى چرخ!
سر کین دارى اى چرخ!
نه دین دارى نه آیین دارى اى چرخ!
از دست عدو ناله من از سردرد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ نه مرد است
جانبازى عشاق نه چون بازى نرد است
مردى اگرت هست کنون وقت نبرد است
چه کج رفتارى اى چرخ!
چه بدکردارى اى چرخ!
سر کین دارى اى چرخ!
نه دین دارى نه آیین دارى اى چرخ!

عارف قزوینی

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

روز تحریم سیگار و مخابرات

من دچار خوش خیالی کودکانه نیستم كه تصور کنم ما میتوانیم امروز یک اعتصاب سراسری در ایران به راه بیاندازیم.  این کار تشکیلات میخواهد و پول برای حمایت از کارگران و کارمندانی كه حتی وقتی حقوق میگیرند از عهده پرداخت اجاره خانه و نان شب خود و خانواده شان بر نمی آیند.  پس اعتصاب سراسری امروز آرزویی است كه اگر در راهش سخت کار کنیم، فردا شاید آنرا ممکن سازیم.  اما تحریم را همین امروز هم میتوان انجام داد، چنان كه بعضی تحریم ها را هم آغاز کرده ایم.  شاید بتوانیم روزی را انتخاب کنیم و آنروز نه سیگار بکشیم و نه از سرویس های مخابراتی استفاده کنیم.  فراموش نکنیم كه بخشی از بهای گلوله ای كه به ما شلیک میشود، گاز اشک آوری كه به سویمان پرتاب میکنند، و مزدوری كه برای زدنمان اجیر شده از همین مخابرات و دخانیاتی تامین میشود كه ما استفاده میکنیم. شاید بگویید این مبلغ در برابر پول نفتی كه دولت میگیرد خیلی ناچیز است.  بسیار درست میفرمایید.  اما اگر ما حتی از پرداخت حقوق ده مزدور و ده گلوله و ده گاز اشک آور برای یک روز خودداری کنیم، هم کاری کرده ایم سمبلیک و هم به خرج خودمان گاز و گلوله نمیخوریم.  یک روز سیگار نکشیدن و از مخابرات فقط در حد نیازمبرم  استفاده کردن هم كه خرج چندانی برای ما ندارد.  شاید این سر آغاز تحریم های طولانی تر شود، و عده ای از سیگاریها و معتادین به اس ام اس را هم نجات دهد.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

چه «جمهوری ایرانی» میخواهیم و چه جمهوری اصلاح شده اسلامی باید در تظاهرات ۱۳ آبان سبز شویم!

دوستی میگفت نمیداند در تظاهرات ۱۳ آبان شرکت میکند یا نه.  پرسیدم تردیدش از چیست؟  گفت من اصلا این حکومت را از پایه قبول ندارم.  جنبش سبز جنبش اصلاح طلبی است، آنهم اصلاح طلبی دست به عصا.  میگوییم «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» میگویند نگویید چون به فلان کس یا جریان در جنبش بر میخورد.  میگوییم «جمهوری ایرانی»  میگویند سو استفاده چیها میخواهند جنبش را منحرف کنند… من به این دوست عزیز و سایرینی كه با این حکومت «از پایه» مخالفند عرض میکنم كه دست بر قضا شرکت در این تظاهرات بر ایشان واجب است. این جنبش باید جنبش آزادیخواهی و حقوق انسانی باشد.  هرکس این دو را میخواهد به خود و آنانکه دوستشان دارد مدیون است، و دین او شرکت در این تظاهرات میباشد.  در جنبش سبز مثل هر جنبش اجتماعی دیگر جناحی محافظه کار هست كه میخواهد با یک تقسیم قدرت در سطح رهبران سیاسی و یک عذر خواهی آبکی سر و ته جنبش را به هم آورد. اگر مبارزین واقعی راه آزادی میدان را خالی کنند، این جناح محافظه کار از فرصت سو استفاده کرده و کنترل میدان را به دست میگیرد.  این جنبش با خون مسلمان و غیر مسلمان، سکولار و مذهبی، طرفدار جمهوری ایرانی و هوادار جمهوری اسلامی آبیاری شده و ارث پدری هیچ شخص یا گروه خاصی نیست.  به همه ایرانیانی تعلق دارد كه به آزادی و حقوق انسانی اعتقاد دارند و انتخاب حکومت و حاکم را حق مردم میدانند.  در تظاهرات ۱۳ آبان شرکت کنیم تا سو استفاده چی های واقعی نهضت را به نفع یک شخص یا گروه خاص تصرف نکنند.  آنانکه در خانه میمانند و سکوت اختیار میکنند در عمل از حق خود در تعین خصلت این جنبش چشم میپوشند.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized