بایگانی ماهانه: مارس 2011

رذالت بی حد یک آیت الله!

سال ها یک عده مثل من در برابر کسانی که میگویند کرم از خود درخت است و عیب از اصل اسلام ایستادیم. گفتیم نه، اشتباه میکنید.  این فقط یک قرائت از اسلام است که چنین غیر انسانی است.  اسلام هم میتواند به گونه ای تفسیر شود که با انسانیت جور در بیاید.  به اینکه قانون قصاص ننگ بشریت است نگاه نکنید.  به اینکه اجازه میدهد دختر بچه نه ساله «زن» پیرمرد شصت ساله شود توجه نفرمایید.  از اینکه کمترین توجهی به حقوق برابر برای زنان، اقلیت های مذهبی و دیگر اندیشان ندارد بگذارید.  اینکه تروریست های حماس و حزب الله و القائده در آدمکشی در صف پلید ترین جنایت کاران تاریخ معاصر قرار میگیرند، را به حساب اسلام نگذارید. اما هر روز که میگذرد بیشتر به این نتیجه نزدیک میشوم که نخیر، مشکل اصل و اساس این مذهب است و نه قرائت های آن.  امروز خواندم که جوادی آملی گفته زلزله در ژاپن نتیجه فرستادن نیروهای عربستان برای سرکوب معترضین بحرینی است.  این را به حساب خریت این ایت الله نگذارید، به حساب رذالتش  بگذارید.  به عکس ها و فیلم های مربوط به ژاپنی های بیچاره نگاه کنید:  مادری که فرزندانش زیر آوارند، پدری که جلو چشمانش پسرش را سونامی به کام مرگ کشیده، فرزندی که بر جنازه مادر بزرگش میگرید.  هزار هزار آرزوی بر باد رفته، هزار هزار گلخند پژمرده. تمام دنیا با این مردم شریف که پیکر هایشان را فاجعه خرد کرده و قلبهایشان را مصیبت شکسته همدردی میکنند، آیت الله ما با وقاحتی که فقط نزد آخوند جماعت میتوان یافت میگوید این ها کشته شدند، بیخانمان شدند، یتیم شدند تا مردم بدانند عربستان نباید به  بحرین نیرو بفرستد.    من نه به این آیت الله کثیف اعتقادی دارم و نه به خدایش باور.  اما اگر چنان ظالمی خدا بود و چنین پلیدی آیت آن خدا، باز میگفتم «خاک بر سر خودت و خدایت.»

4 دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای مهاجرانی شما سبز نیستید، قهوه ای هستید!

وقتی میگفتیم هاشمی رفسنجانی بی غیرت و مهاجرانی مزدور و امثالهم نه فقط برای جنبش آزادیخواهی دل نمی سوزانند بلکه در پی آن هستند تا به سینه این حرکت خنجر بزنند، یک مشت آدم احمق و یک دسته مزدور یا به فحاشی میپرداختند و یا نصیحت میکردند که اتحاد را باید حفظ کرد تا این حرکت پیروز شود.  امروز، در حالیکه هزاران ایرانی مبارز و شریف از جمله آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان در زندان های ولی فقیه شکنجه میشوند، مزدوران بد نام امام جائر با کمال وقاحت از پاکدستی اربابشان سخن میگویند. امروز در حالی که خون شهدا و مجروحین ۲۵ بهمن و ۱۰ اسفند هنوز خشک نشده، افعی های ولایت به جان مادران چشم براه اسیران این جنبش زهر میپاشند.  آقای مهاجرانی، گیرم خامنه ای با نان و پنیر زندگی میکند.  چه کسی مسئول فلاکت میلیونها ایرانی است؟  چه کسی به محصولی امکان میدهد که بر کرسی وزارت دولت امام زمان بنشیند، میلیاردها تومان را به تاراج برد، در حالی که نیمی از مردم این سرزمین زیر خط فقر روزگار میگذرانند؟  چه کسی با صرف مبالغ نجومی یک مشت ساندیس خور را به استقبال خود میاورد؟  چه کسی صدها میلیارد تومان به تروریست های حزب الله و حماس میپردازد در حالی که کارگر ایرانی کلیه میفروشد و دختران ایران را در غربت حراج میکنند؟  آقای مهاجرانی شما سبز نیستید، قهوه ای هستید؛ آزادی خواه نیستید، مزدورید؛ انسانیت ندارید، نوکر ولی فقیهید. آقای مهاجرانی به امر ارباب خود به میدان آمده اید چرا که این روز ها جنبش بار دیگر اقتدار خود را در خیابان ها به نمایش گذاشته.  آمده اید که نا امید کنید.  آمده اید که به انحراف بکشانید.  جوابتان را ملت ۱۷ اسفند و ۱۷ اسفند ها خواهد داد.

11 دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای موسوی، گفتی می ایستی و ایستادی، گفتند می آیند و آمدند !

صدایشان را نمیگذارند بشنوی.  یقینا خفاش های ولی فقیه میگویند مردم نیامدند و خیابان خالی بود. میخواهند بگویند تنها مانده ای تا بلکه «اعتراف» کنی.  ولی در دلت میدانی که مردم آمدند، از تهران و مشهد و اصفهان تا شیراز و اهواز. زن و مرد، پیر و جوان. و زیر ابر گاز اشک آور و باران گلوله فریاد زدند «یا حسین، میر حسین.»   مشت و لگد و چماق و زنجیرخوردند ولی رهایت نکردند. دستگیر شدند ولی صدایشان خاموش نشد. تهدید شدند ولی مثل سرو ایستاده مردن را به ننگ علف هرزه بیابان امام جائر شدن ترجیح دادند.  علی خامنه ای را بدنام تر از یزید کردند، بی آنکه خود اهل کوفه شوند.  گفتی می ایستی و ایستادی، گفتند می آیند و آمدند. آقای موسوی، آن رود خروشان خرداد ۸۸ باقی و پویاست.  خون نداها و سهراب ها، و رنج هزاران اسیر مظلوم این جنبش آن را توفنده تر از پیش کرده.  هرکجا که هستی بدان که باز خواهند آمد، باز خواهند ایستاد، باز فریاد «یا حسین میر حسین» و «مرگ بر دیکتاتور» شان از کردستان تا کرمان و از آذربایجان تا خراسان را پر خواهد کرد.  چه روز خوبیست هم تو رو سفید شدی و هم ملت. و رو سیاهی ماند برای ولی جور و دلقکان دربارش. آقای موسوی هرکجا که هستی بدان که تا آزادی تو و سایر قهرمانان در بند، خواهند آمد و دیکتاتوری را در فریادهای خود غرق خواهند کرد.  آقای موسوی، لحظه ای صبر سحر نزدیک است!

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized