بایگانی ماهانه: ژانویه 2010

به بهانه فرمایشات منسوب به آقای کروبی

هواداران سکولار جنبش سبز، مخالفان ولایت فقیه، معتقدین به تغییر نظام و طرفداران اصلاحات ساختاری باید دیر یا زود سر از زیر برف در آورند و یک واقعیت را قبول کنند:  آقایان موسوی، خاتمی و کروبی هم ولایت فقیه را قبول دارند، هم قانون اساسی کنونی را، و هم حکومت مذهبی را.  این را بنده های خدا صد بار و به صد زبان گفته اند.  این موضعگیری هم جنبه اعتقادی دارد و هم جنبه انتفاعی.  این اقایان با کمال صداقت روزی ده بار میگویند از راهروان امام راحلشان هستند.  امامشان هم گفته پشتیبان  ولایت فقیه باشید و «جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.» سنت حکم حکومتی هم بر میگردد به عصر آقای خمینی، که اتفاقا همین آقای موسوی را با حکم حکومتی نیمه رسمی در پست صدارت نگاه داشت.  پس آقایان که از جمله بهترین شاگردان امامشان بودند، خط استاد را دنبال میکنند.  از طرف دیگر اگر مثلا فردا حکومت عوض شود و انتخاباتی آزاد به ایجاد حکومتی دموکراتیک بیانجامد، بر سر این اقایان آن میرود که بر سرگورباچف رفت.  تازه گورباچف کوله بارش خیلی سبک تر از این ها بود که فردا ممکن است هزار شاکی داشته باشند.  پس واقعیت آن است که این آقایان همانقدر که از تقلبات گسترده در انتخابات اخیر خشمناک هستند از سقوط جمهوری اسلامی هم بیمناکند.  تا جایی هم که به سکولارها و مخالفین ولایت حمله نکنند، به نظر من نباید از موضعگیری های آنان نه متعجب شد، نه دلخور و نه عصبانی.  این خود ما (افرادی نظیر من که سکولارند و انتظار دارند این اقایان هم شعار ها و اهداف سکولار ها را تکرار کنند)  هستیم که دچار اوهام شده ایم و از این آقایان انتظار بیش از حد داریم.  البته تا آنجایی که همین سه نفر در راه احقاق حقوق ملت و برقراری مردمسالاری تلاش میکنند، ما هم از آنان حمایت میکنیم و برایشان احترام قائلیم.  و اگرهم به ما حمله کنند، جوابشان را میدهیم.  اما فراموش نکنیم که میدان اصلی مبارزه بلاگ نیست، خیابان است.  مبارزه هم شکایات از روزگار در دنباله و بالاترین نیست، به تظاهرات ۲۲ بهمن رفتن است، شعار نویسی است، تحریم است.  سکولار ها همانقدر در این جنبش حق دارند که در آن انرژی میگذارند و برایش زحمت میکشند.  اگر هوشیارانه در روز ۲۲ بهمن حضور پر قدرت خود را با شعار هایمان نشان دهیم، اگر در و دیوار شهر با شعار هایی که تغییر رسم حکومت را میطلبند و نه اسم حاکم پوشیده شوند، هیچ تفاوتی نمیکند آقای موسوی چه بیانیه ی میدهد و آقای کروبی در مصاحبه چه میگوید

.

7 دیدگاه

دسته Uncategorized

۲۲ بهمن، روز آزادی، میدان آزادی را جولانگاه آزادی خواهان کنیم

دوستی گفت: دلم سرد شده. ما مخالفین ولایت فقیه بیشترین خطرات را در این جنبش به جان میخریم، و به دلیل شعار هایمان بیش از همه در معرض خطریم. امام جائر و اعوان و انصارش منتظرند تا ما را بگیرند و به جرم معاند اعداممان  کنند. و از طرف دیگر هم بعضی در همین جنبش دیواری کوتاه تر از دیوار ما پیدا نمیکنند.  هر کس از ننه جانش قهر میکند گناه را به گردن تندروی سکولار ها و مخالفین ولایت فقیه می اندازد.  فردا هم اگر فشار از پایین ما موثرواقع شود، چانه زنها در بالا خیرش را میبینند.  اگر هم جنبش سرکوب شود و متوقف، میگویند دیدید تندرو ها و رادیکالها چه کردند.  گفت: این همه در خیابان شعار هایی میدهیم که آنجای احمد خاتمی و خسرو حسینیان و حسین شریعتمداری تا هفته ها میسوزد، ولی مثل بچه زن صیغه یک نفر از «بزرگان» جنبش نیست که وقتی مورد حمله قرار میگیریم بگوید «خوب اینها هم حق دارند از آزادی عقیده و بیان خود، که بهایش را با خون در خیابان میپردازند، استفاده کنند.»  یا دستکم اگر «نوشمان نیستند نیشمان هم نباشند.» گفت: در باره رفتن به تظاهرات ۲۲ بهمن تصمیمی نگرفته ام، شاید نروم.
در پاسخ عرض کردم که بنظر من اشتباه میکنید.  هر مملکتی، چه زیر سایه جانبخش دموکراسی باشد و چه در آفتاب سوزان دیکتاتوری، میدان کشمکش و رقابت نیروها و گروه های مختلف با خواسته ها و منافع متفاوت است.  هیچ گروهی با خالی کردن صحنه به خواسته های خود دست نخواهد یافت.  تحریم وقتی بجاست ( و بجا بود) که گزینه ها را دشمنان آزادی تعین میکردند و از ما میخواستند بین بد، بدتر و بدترین یکی را انتخاب کنیم.  آنوقت
تحریم بجاست که لازمه همه گزینه ها کنار گذاشتن اصول اعتقادی ما باشد.  امروز انتخاب بر سر بیان خواسته های ما و خاموشی است، و خاموشی خیانت است به اصلی ترین اصول و عالی ترین خواسته.  ۲۲ بهمن روز آزادی است، و از همان روی روز ماست.  ۳۰ سال است که روز آزادی را دیکتاتورها از ما ربوده اند و آنرا به روز استحمار بدل کرده اند.  امسال فرصتی است تا در روز آزادی، میدان آزادی را جولانگاه آزادی خواهان کنیم. خاموشی و تحریم فعالیت سیاسی آخرین و کم حاصل ترین انتخاب است، که فقط وقتی هیچ چاره دیگری نداریم به آن دست میزنیم. اگر سکولار و مخالف ولایت فقیه و «ساختار شکن» کنار بکشند و خانه بنشیند، فردا چه حق خواهند داشت که در تعین نوع حکومت مدعی باشند؟ اگر سکولار میتواند سر خود را بالا بگیرد، به یمن مقاومت دلیرانه هم مسلکانی است که از سال ۱۳۵۸ تا امروز در مسلخ دیکتاتوری مذهبی و با قلبی مالامال از عشق به آزادی جان دادند.  اگر ما امروزدر این جنبش حقی داریم و صدایی، آن را مدیون فریاد های رسایی هستیم که ایران را در برابر غزه و لبنان انتخاب کردند و جمهوری ایرانی را به جای جمهوری اسلامی خواستند.  من نمیگویم همین فردا به خواسته های خود دست مییابیم و حکومت مورد علاقه مان روی کار می آید.  خیر.  دوران گذری خواهد بود.  صبر باید داشت و بضی واقعیت های تلخ را پذیرفت.  مملکتی که دیکتاتوری مذهبی برای ۳۰ سال چشمه های فرهنگی، اقتصادی، و مدنی آن را خشک کرده یک شبه به دموکراسی و سکولاریسم نمیرسد.  اما، دموکرات و سکولار، در کنار همه گروه های دیگر شریک در این جنبش، باید در صحنه باقی بمانند و با فریادی رسا خواسته های خود را مطرح  کنند. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

روز ۲۲ بهمن ما سکولارها میرویم به طلب آزادی و حقوق انسانی؛ دوست اصلاح طلب تو به چه نیت میروی؟

روز ۲۲ بهمن ما سکولارها، ساختار شکن ها، مخالفان ولایت فقیه به میدان و خیابان میرویم تا آزادی های مشروع سیاسی و اجتماعی خود را بخواهیم.  به مصاف نیروهای سر کوبگر زیر فرمان ولی فقیه میرویم تا در حالی که ما را وحشیانه میزنند بگوییم که انسانیم و حقوق خود را به هیچ قیمت نمیفروشیم.  سکولاریم چرا که به چشم دیده ایم حکومت مذهبی چه میکند. ساختار شکنیم چرا که ساختاریعنی قتل عام ۱۳۶۷، اوین  و کهریزک، یا روسری یا تو سری، بستن روز نامه ها، قتل نویسنده و روشنفکر، تاراج منابع ملی.  با ولایت فقیه مخالفیم چون سفاهت مردم را باور نداریم، چرا که تا فقیه هست و اصل ۱۱۰ قانون اساسی و حکم حکومتی، محال است در این مملکت آزادی و مردم سالاری و حقوق بشر نهادینه شوند.  دوست اصلاح طلب! ما ۲۲ بهمن به خیابان میرویم تا به فرزندانمان آزادی اندیشه و بیان هدیه دهیم.  میرویم تا به تبعیض میان زن و مرد، فارس و کرد، بهایی و مسلمان پایان دهیم.  میرویم تا منابع ملی ما صرف فرزندان ایران شود و نه تفنگچی های سید نصر الله.  شما برای چه روز ۲۲ بهمن به خیابان میروید؟

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای خاتمی، سر جدت دست از سر ما بردار!


در
بحبوحه محاکمه یک عده هم وطنان مظلوم ما به جرم محارب، زمانی که اخبار درد آور از رفتار جلادان حکومت در زندانها بار دیگر به گوش میرسد، در حالی که مردم شریف و مبارز ایران آماده میشوند تا روز ۲۲ بهمن بار دیگر به دیکتاتوری فقیه نه بگویند، آقای خاتمی که هشت سال از فرصت های طلایی را به کلی به باد داد و موفق نشد از روی کار آمدن متقلب دروغ مداری همچون احمدی نژاد جلو گیری کند، هر دو روز یک بار فیلش یاد هندوستان میکند و به مخالفین با ولایت فقیه بد و بیراه میگوید.  ایشان این فرمایشات خود را هر دفعه با ذکر آماری که از علم غیب حاصل شده همراه میکند که اکثریت مردم ایران دلبسته این نظام هستند، و مخالفین این سیستم معدودند و  مزدور.  البته عین همین حرف را ولی فقیه در باره همه مشارکان جنبش میزند، و جای تعجب است که آقای خاتمی حتی سعی نمیکند ظاهر این فرمایش فقیهانه را ماست مالی کند.  اما وقت کم است و حیف انرژی که صرف فرمایشات فقیهانه شوند.  من نمیدانم «مای» سکولار که ولایت فقیه را نمی خواهیم چند نفریم و «آنهای» اصلاح طلب که بدون ولایت فقیه شب خوابشان نمیبرد چند نفرند.  تعداد همراهان این دو گروه را فقط انتخاباتی آزاد نشان خواهد داد، و انتخابات آزاد هم که الحمد و الله در قاموس حکومت ولایتی جایی نداشته و ندارد.  مای ضد ولایت نه آقای خاتمی و همراهانشان را معدود میخوانیم و نه مزدور. چرا؟ چون مدرکی در این باره نداریم.  ایشان اما هیچ ابایی ندارند که بدون مدرک ما را هرچه میخواهند بنامند.  امیدوارم آقای خاتمی هم به انرژی خود را مصروف آماده شدن برای ۲۲ بهمن نمایند.  وقتی انتخابات آزاد در این مملکت ممکن شد، معلوم میشود مردم ولایت را میخواهند یا جمهوریت را.  اما جناب خاتمی اقلا تا خرتان از پل نگذشته صبر داشته باشید.  یادتان باشد که تحریم انتخابات سال ۱۳۸۴ ناشی از هشت سال بی تدبیری های حضرت عالی به عنوان رهبراصلاحات  بود که گویا فکر میکردید مردم پشت شما و جریانتان هستند بی آنکه حساب و کتابی در کار باشد.

9 دیدگاه

دسته Uncategorized

بعضی ها چه فراموشکارند!

یک عده فکر میکنند این جنبش سبز در بهار ۱۳۸۸ پای گرفت و در نتیجه تلاشهای عده ای که حتی وقتی دو قوه از قوای مملکت را در دست داشتند، کمترین کاری برای نهادینه کردن حقوق مسلم مردم نتوانستند بکنند.  از همین روی جنبش  را ارث  پدری خود و «رهبران شان» میدانند، و بالنتیجه به سایرین امر میکنند که چه حق دارند بگویند و چه شعاری را ندهند.  اگرهم کسی حرفی زد که خوششان نمی آید با کمال وقاحت میفرمایند «یک عده یک غلطی کردند.»  این جنبش بخشی است از  حرکتی برای آزادی و حقوق بشر که در بهار و تابستان ۱۳۵۸ ریشه دارد.  همان ماه هایی که یک عده از شریفترین، شجاع ترین، و آگاه ترین مردم ایران در برابر اولین دست اندازی های رژیم ولایت فقیه به حقوق مردم یعنی بستن روز نامه های منتقدی نظیر آیندگان اعتراض کردند، و در خیابان های تهران مورد ضرب و شتم لباس شخصی ها قرار گرفتند.  این جنبش ریشه در مقاومت شیر زنان آزاده ای دارد که به «یا روسری یا تو سری» نه گفتند و بهای ایستادگی در برابر دیکتاتوری مذهبی را با فرق های شکسته و چهره های به خون آغشته پرداختند.  این جنبش پیشینه در فریاد کسانی دارد که به قانون غیر انسانی قصاص نه گفتند و به خاک و خون کشیده شدند.  این جنبش با خون دلاورانی آبیاری شده که در گوشه و کنار ایران برای رفع ستم از اقوام ایرانی، رفع تبعیض از زنان ایرانی، احیای حقوق اقلیت های مذهبی ایرانی، و آزادی بیان دگر اندیشان ایرانی بپا خواستند و مظلومانه قتل عام شدند.  شجره طیبه این جنبش را خون هزاران شهید تابستان ۱۳۶۷ زنده نگاه داشته.  اگر هنوز نفسی در سینه ها باقی است از آن روست که قربانیان قتلهای زنجیره ای تا آخرین نفس فریاد زدند زنده باد آزادی.  اگر امروز راه پیمایی میلیونی در تهران صورت میگیرد، از آن روست که در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ یک عده جوان اهورایی از جان گذشته، که ما در خیابان های ماتم زده تهران تنهایشان گذاشتیم، به دیکتاتور و دیکتاتوری نه گفتند.  در آن روزهایی که سلام بر آزادی را با سرب پاسخ میدادند، در آن روز هایی که لاله های نیمه شکفته این سرزمین را به جرم عشق به میهن و هم میهنانشان به قتلگاه میبردند، خیلی ها ساکت بودند.  اجازه بدهید نگوییم این خیلی ها که بودند و آن روز ها چه میکردند.  تا ایران باقی است «خاوران» به این واقعیت که جنبش سبز ریشه در سالهایی دور دارد شهادت خواهد داد. خاطره همیشه زنده شکر الله پاکنژاد ها، سعید سلطانپورها، داریوش فروهر ها،و محمد منوچهری ها اجازه نخواهند داد جنبش آزادی خواهی مردم ایران ملک ارثی خاموشان دیروز شود که امروز وقیحانه میخواهند باز مخالفین خود را خاموش کنند.  هرکه حق ابراز عقیده را از دیگران سلب کند در خدمت ولی فقیه است، چه خود را فدایی رهبر بخواند و چه خود را پرچمدار اصلاحات  بداند.  همانطور که سی سال است شایسته ترین فرزندان این آب و خاک به دیکتاتوری نه گفته اند و بهایش را هم به تمام و کمال پرداخته اند، امروز هم به دیکتاتوری نه خواهند گفت.  چه فلان دریوزه درگاه رهبری خوشش بیاید چه نه؛  چه فلان سیاستمدار ورشکسته راضی باشد و چه نه.  آینده به کسانی تعلق دارد که بهای آن را میپردازند.  آینده ایران متعلق به کسانی است که به آزادی و حقوق انسانی دل بسته اند، چرا که از بهار ۱۳۵۸ تا امروز بهای آن را پرداخته اند.

3 دیدگاه

دسته Uncategorized

اپوزسیون قلابی

از عاشورا به این طرف رژیم مستاصل در پی تشکیل اپوزسیون قلابی افتاده.  کودتاچی ها البته در قلابی سازی ید طولایی دارند: خامنه ای را امام قلابی کرده اند و احمدی نژاد را رئیس جمهور قلابی.  جنبش سبز قلابی درست کردند و  تضاهرات میلیونی قلابی راه انداختند.  حالا هم میخواهند اپوزسیون قلابی سرهم کنند.  این اپوزسیون دارد زیر صیانت امثال علی مطهری و محسن رضایی شکل میگیرد، و امیدوار است که دو تا آیت الله پنچر شده مثل رفسنجانی و مهدوی کنی هم پدر خواندگی آن ها را بپذیرند. دست بر قضا اعلامیه هفدهم آقای مهندس موسوی هم بهانه ای شد برای پیشبرد کار این اپوزسیون قلابی.  گفتند با این بیانیه آقای موسوی توپ را به زمین کودتاچی ها انداخته.  خوب گویا بعضی از کودتاچی ها هم توپ را برداشته و میخواهند با آن دروازه جنبش سبز را بگشایند.  بدوا اجازه بدهید بگویم که از نظر من هرکس دولت احمدی نژاد را قانونی بداند با کودتا همراه است و با کودتاچی همکار.  دوره هم از توبره و هم از کاهدان خوردن گذشته.  از کشتار خرداد و تجاوزات کهریزک به این طرف هر ایرانی یا از جنبش حمایت میکند، این دولت را غیر قانونی میداند، و تغییراتی را می طلبد که نهادهای تقلب،  کشتار و شکنجه را از صحنه سیاسی ایران حذف کنند؛ یا از حاکمیت امام جائر اطاعت میکند، و یا سکوت گزیده و «بیطرف» (منتظر درک جهت باد) است.  آقای رضایی در لشگر کودتاچی هاست، و فقط مقام و ماموریتش با سر لشگر فیروز آبادی متفاوت میباشد.

هدف اپوزسیون قلابی هم مشخص است.  هر روز که میگذرد رشته حیات دولت کودتا بیش از پیش پنبه میشود، و آن پنبه را هم آتش جنبش سبز دارد میسوزاند.  رژیم امام جائر میداند که بی عاقبت شده.  یعنی حتی اگر  چمکران معجزه ای کند و جنبش سبز امروز از نفس بیفتد، فردا موجی خروشان تر خواهد رسید و چهره سرزمین ما را از این حکومت خونخوار پاک خواهد کرد.  هدف اپوزسیون قلابی آن است که: (۱)  چنین و نمود کند که در «بالا» خبری هست و دارند راه حلی برای «خروج از بحران» مییابند.  باید صبر داشت، تند روی نکرد، به عقلا فرصت داد تا مشکل را بدون خون ریزی بیشتر حل و فصل کنند.  اگر مردم گول این ترفند را بخورند و نهضت به حد دانشگاه ها و محافل روشنفکری محدود شود، خواهند توانست آن را از طریق ترور دانشجویان و روشنفکران به سکوت و سکون بکشند.  (۲) از سوی دیگر اگر نهضت در این دام نیفتاد و احمدی نژاد رفتنی شد، جایش را به اعضای همین اپوزوسیون قلابی میدهند و میگویند بسیار خوب نهضت تان پیروز شد، تشریف ببرید منزل.

این بازی به دو دلیل به نتیجه نمیرسد.  اولا در میان اصحاب کودتا احمق هایی بر این باورند که فرصتی مناسب فراهم آمده که ختم «اصلاح طلبان» را یک بار برای همیشه بخوانند.  این ها همان کسانی هستند که به سوی ماشین آقای کروبی در قزوین آتش گشودند.  ثانیا، گروهی از کودتا چیان از این وحشت دارند که اگر دولت اپوزسیون قلابی روی کار بیاید، برای کسب مشروعیت آن ها را قربانی خواهد کرد.  این ها از «هویدا» شدن میترسند.  از همه مهمتر، گروهی از کودتا چیان هم میدانند که دولت اپوزسیون قلابی نه فقط از سرعت جنبش نخواهد کاست، بلکه به آن شتاب خواهد بخشید.  واقعیت آن است که چه بر کشتار بیفزایند و چه دولت اپوزسیون قلابی را بر سر کار آورند، این دستگاه دیگر جایی در ایران ندارد.  عصر ولایت مطلقه فقیه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و امثالهم به پایان رسیده.  لحظه طلوع آفتاب فرا رسیده و نه کشتار و نه مکر میتواند لحظه ای بر عمر سیاهی بیفزاید.

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

اجازه ندهیم کشتار خونین ۱۳۶۷ را تکرار کنند

همانطور که گفته اند و میگویند، شواهد و قراین نشان از آن دارند که حکومت امام جائر که در نتیجه مقاومت و حرکت حماسی عاشورای سبز ایران به اوج فلاکت رسیده قصد دارد در روز های آینده با به شهادت رساندن جمعی از اسرای مظلوم این نهضت برای بقای وجود کریه خود زمان بخرد.  بر همه ما چه در داخل و چه در خارج واجب است که با همه توان و امکانات به افشای این نقشه پلید بپردازیم و از انجام آن جلوگیری کنیم.  در این میان بخصوص دو گروه مسولیتی خطیر دارند:  روحانیون سرشناس و ایرانیان خارج از کشور. این لحظه آزمایش برای همه کسانی است که لباس روحانیت به تن دارند.  اگر ساکت بمانند و اجازه دهند خون پاک اسرای این جنبش ریخته شود عملا در صف قاتلان و جنایتکاران قرار گرفته اند.  این تابستان ۶۷ نیست که بتوانید به بهانه عملیات مرصاد سکوت خود بر جنایات را توجیه کنید.  هیچ یک از این اسرا مسلح نبوده و جنبش سبز هرگز به خشونت دست نزده.  آقای هاشمی رفسنجانی، آقای موسوی اردبیلی، آقای سید حسن خمینی، آقای آملی، آقای امینی، و از همه مهمتر آقای سیستانی، میدانید که میخواهند کشتار کنند.  اگر اجازه بدهید این جنایت صورت بپذیرد نه در دادگاه ملت ایران جوابی خواهید داشت و نه در محکمه الاهی.  یک ساعت از عمر خود را مثل آن شیرمرد مرحوم آیات الله العظمی منتظری زندگی کنید.  پیش از آنکه کشتار آغاز شود یک اعلامیه بدهید و با این ادبیات ضد انسانی «محاربه» مخالفت کنید.  والله این خونها دامنتان را خواهند گرفت.  پیش از آن که دیر شود کاری کنید.  اگر همین آقای سیستانی یک اعلامیه بدهد که «اسیر میگیرید بسیار خوب اما حق قتل عام ندارید،» رژیم کودتا چی مجبور به اطاعت خواهد شد.  هموطنان خارج از کشور هم لطف کنند به هر وسیله خطر را به سیاستمداران و اسباب رسانه های گروهی محل اقامت خود برسانند.   میدانیم که باید هزینه این جنایات را پیش از اینکه روی دهد بالا ببریم.  محض رضای خدا، یا اگر خدا را قبول ندارید بشریت، هر کس هر کاری از دستش بر می آید انجام دهد.  نگذاریم ننگ سکوت در برابر این جنایت در کارنامه شخصی و اجتماعی مان ثبت شود.

5 دیدگاه

دسته Uncategorized

در باره اعلامیه پنج روشنفکر دینی

بنده نه روشنفکر هستم و نه مذهبی.  چون به لیبرالیسم به معنی کاملا غربی آن معتقدم،  با آقایان سروش و کدیور و مهاجرانی و بازرگان (و شاید گنجی)  هم در مواردی اختلاف عقیدتی دارم.  اتفاقا وقتی هم که این آقایان بر خر مراد سوار بودند بنده برای اولین بار از عمله ظلم و لباس شخصی ها در جریان اعتراض به تعطیلی روزنامه آیندگان در تابستان ۱۳۵۸ کتک خوردم.  این را گفتم که خواننده عزیزی که لطف میکند و این چهار خط را میخواند فکر نکند من شیدای آقایان هستم.  و اما بعد.  اعلامیه اخیر این آقایان را من سکولار که ۳۰ سال است با حکومت اسلامی و ولایت فقیه مخالفم هم میتوانم بپذیرم.  نه به این علت که این بیانیه هیچ اشکالی ندارد و کامل است،ابدا چنین نیست.  نه به این خاطر که بیان کامل شرایط مطلوب من است، اصلا این گونه نیست.  بلکه از آن روی که حداقل خواسته های اکثر طیفهای شریک در جنبش سبز را مطرح میکند. این طیفها به گمان من سه خواسته اساسی دارند:
۱) آزادی زندانیان سیاسی، و آزادی بی قید و شرط فعالیت های سیاسی غیر مسلحانه از جمله آزادی بیان، اجتماعات، و انتخابات
۲) برکناری آمران و عاملان جنایات اخیر از قدرت، از جمله رییس جمهور و رهبر کودتا و مسولین نظامی، انتظامی، و کشوری که حمله به مردم بی دفاع را تائید و تشویق کردهاند
۳) تغییر ساختار های قدرت سیاسی به گونه ای که حکومت و سیاست های دولت را مشروط به تایید اکثریت ملت نماید، و در همان حال حقوق سیاسی و مدنی اقلیت را محفوظ نگاه دارد
یک عده خواهند گفت بیان این خواسته ها تند روی است.  دیگرانی خواهند گفت که این خواسته ها در شرایط فعلی امکان ناپذیرند.  تندروی آن است که چیزی به جز حقوق اولیه خود را طلب کنیم. درخواست آزادی زندانی سیاسی حق اولیه ما نیست؟ احمد زید آبادی نباید آزاد شود؟  تندروی آن است که بگوییم هر ماموری که به گوش کسی سیلی زده باید زندانی بشود.  کسانی که جنایات شش ماه اخیر را برنامه ریزی و مدیریت کرده اند باید بر اریکه قدرت باقی بمانند؟  آنکه با بطری به خواهر و برادر ما در کهریزک تجاوز کرده باید سردار باشد و بر سر کار؟  کسی که ما را گوساله و بزغاله خطاب میکند باید باز هم نماز جمه بخواند و در مجلس خبرگان بچرد؟ کسی که بدون کمترین شکی با تقلب گسترده به ریاست جمهوری رسیده باید ریس جمهور باقی بماند؟  آنکه بر تمام این جنایات مهر تائید زده باید کماکان قدرت را تمام و کمال در دست داشته باشد؟  قوای مقننه و قضاییه ای که در هر فرصت کشتار، شکنجه، و اسارت آزادی خواهان ایران را هدایت، تائید و تشویق کرده اند باید دست نخورده باقی بمانند؟
دست یابی به خواسته های بالا کاملا ممکن است، اما زمان میبرد، درایت میخواهد، و پشتکار می طلبد.  از طرف دیگر اگر ولایت مطلقه فقیه پابرجا بماند، اگر نهادهای سیاسی و نظامی و انتظامی متحول نشوند، اگر مسولین اصلی جنایات اخیر در قدرت باقی بمانند، محال است که این جنبش به نتیجه برسد.  میانه روی و واقع گرایی با تسلیم طلبی فرق دارد.  مخالفت با خشونت یعنی اینکه ما به هیچ عنوان دست به خشونت نزنیم نه اینکه از ترس اعمال خشونت دیکتاتور وحشی از حقوق اولیه خود چشم بپوشیم.  این اعلامیه کف درخواست های جنبش سبز است.  هم میانه رو است و هم عمل گرا.  من هم که به نویسندگان این اعلامیه به جز آقای گنجی (آن هم به خاطر زندان رفتنش) ارادتی ندارم و از جمهوری سکولار پشتیبانی میکنم به راه حال های ارایه شده در این اعلامیه معتقدم. به گمان من آن مشارکتی حق طلبی هم که جمهوری اسلامی میخواهد از این راه حل ها حمایت میکند.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

در واکنش به فروش ماشینهای ضد شورش چینی، کالاهای چینی را به صورتی جدی تحریم کنیم

گزارش ها حاکی از آن هستند که دولت چین ماشین های سرکوب جدیدی را به رژیم دیکتاتوری فروخته.  این ماشین ها هیچ تغییر عمده ای در موازنه قوا بین نیروهای آزادی خواه و سپاه ظالم امام جور نخواهند داد.  اما به جنبش سبز فرصتی میدهند تا اقتدار خود را در سطح جهانی نشان دهد.  این حرکتی است بسیار بی خطر و ساده:  کالاهای چینی را تحریم کنیم.  درست است که رابطه چین با دولت سرکوبگر و غیر مشروع ایران بر اساس باجی است که حکومت مستبد در چهار چوب قراردادهای نفتی به به چینی ها میدهد و این تحریم بیشتر سمبولیک خواهد بود، ولی یک حرکت گسترده تحریمی نه فقط چین را به بازنگری رابطه خود با حکومت غاصب وا میدارد، بلکه پیغامی به سایر دول میفرستد که معامله با این ظالمین بهایی دارد.  ما امروز به غایت به این محتاجیم که جنبش را در سطح بین المللی هرچه پر آوازه تر و مقتدر تر نشان دهیم.  در غرب خیلی از مردم هنوز خاطره سرکوب جنبش آزادیخواهی مردم چین را به خاطر داشته و از دولت چین دل خوشی ندارند.  اگر ما در این تحریم موفق باشیم، قطعا بسیاری از گوشه و کنار دنیا این حرکت را حمایت و اخبار آنرا منتشر میکنند.  وجهه و حمایت بین المللی از جنبش ما یکی از موثر ترین وسایل برای کاستن از خشونت های غیر انسانی رژیم است، و تحریم کالا های چینی امکان جلب هرچه گسترده تر این حمایت را پدید میاورد.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای علم الجفا، اتفاقا ما انسانیم و شما گوساله (با پوزش از گوساله بیچاره)

آخوند بیسواد گفته آنهایی که در عاشورا برای حق و آزادی بپا خواستند گوساله و بزغاله اند.  از این بی حرمتی به حسین بن علی بیشتر کجا سراغ دارید؟  ما درست مثل حسین برای احقاق حق مردم و بر علیه امام جائر به پا خواستیم.  ما مثل شما و ابن زیاد و علمای دربار یزید قبول بندگی ظالم را نکردیم، به این بهانه که ولی امر است.  ما مثل حسین متهم شدیم به «خارجی» بودن، و شما مثل حرمله بر قربانگاه ما هلهله میکنید.  گوساله کسی است که بی گفت و شنود اطاعت از چوپانش میکند.  گوساله شمایید که میگویید هرچه خامنه ای بگوید اطاعت میکنیم، نه سوالی میپرسیم و نه جوابی میجوییم.  در میان ما هیچ کس از مصونیت و معصومیت برخوردار نیست.  همه مسئول اعمال و حرکات خود هستند و باید جوابگو باشند.  ما چوپان نداریم و شما دارد.  حالا بگویید گوساله کیست.

3 دیدگاه

دسته Uncategorized