بایگانی ماهانه: ژوئیه 2011

حرف مفت

آقای سید ابراهیم نبوی که علاقه غریبی دارند تخصص خود را در صد رشته مختلف به نمایش بگذارند، این روز ها به روانشناسی اجتماعی تمایل پیدا کرده اند و در جرس مقاله ای منتشر نموده اند با عنوان «قانون گریزی و توهم توطئه.»   خلاصه فرمایش ایشان این است که:

۱) ایرانیان بر این باورند که «هر اتفاقی بیافتد، قطعا توطئه ای در کار است.»  ایشان چند مثال در این رابطه میزنند از جمله اینکه ما  «عقب نشینی آیت الله خامنه ای در مقابل خاتمی…را توطئه حکومت قلمداد کرده ایم.»

الف) دلیل نوشتن این مقاله چیست؟  اگر بگوییم آقای نبوی خواسته بیان حقیقت کند، ساده نگاری کرده ایم.  چرا؟  اولا به این علت که این «لطیفه» دایی جان ناپلئونی لطافت خود را سال هاست از دست داده و کهنه شده. ثانیا، به آن جهت که اعتقاد به توطئه فقط در میان ایرانیان رایج نیست.  در آمریکا بسیاری ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، قتل کندی، و حتی بحران اقتصادی حاضر را ناشی از توطئه میدانند.  این مثال را از آن جهت آوردم که آقای نبوی در جای دیگری از این مقاله اشاره ای  به جامعه  آمریکا دارد.  اما اینکه بگوییم در سیاست توطئه در کار نیست البته ساده لوحی است.   در طول تاریخ میدان سیاست یکی از فعال ترین مراکز توطئه بوده. سیاست یعنی کنترل قدرت و انسانها بطور کلی برای کسب قدرت توطئه میکنند.  این واقعیتی ساده و عینی است.  اما کسانی که میگویند توطئه ای در کار نیست، در مواردی مقصودشان تخطئه هشدار کسانی است که میکوشند مردم را از وقوع توطئه آگاه کنند.  در همین جمهوری اسلامی توطئه های بسیاری شده، از جمله در انتخابات خرداد ۸۸. اتفاقا بعید نیست که خود آقای نبوی هم در برخی از این توطئه ها دست داشته.  آقای نبوی میگوید  اگر کسی هشدار داد که تشنگان و شیفتگان قدرت در پس پرده برای دست یافتن به اهداف خود مشغول آماده کردن یک بازی تازه اند، و برای این هشدار خود دلایلی می آورد، هشدار وی را به حساب «توهم توطئه» بگذارید و نشنیده بگیرید.  حال آنکه سیاست و توطئه در طول تاریخ و در تمام دنیا به هم در آمیخته اند.  همین الان اعوان ولی فقیه و برخی «اصلاح طلبان» وحشت زاده مشغول توطئه برای حفظ و کسب قدرت هستند و حضرت عالی هم یکی از همین افرادید.

ب) آقای نبوی مچ خودش را با آن شاهد آخر باز میکند «عقب نشینی آیت الله خامنه ای در مقابل خاتمی…»  من نمیدانم ایشان از کدام عقب نشینی صحبت میکند:  شاید مقصودشان عقب نشینی خامنه ای در توقیف فله ای جراید در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی است.  یا شاید عقب نشینی خامنه ای بر سر قتل های زنجیره ای و محاکمه مسببان اصلی آن را اشاره میکنند.  نکند مقصودشان  عقب نشینی بر سر حمله به کوی دانشگاه یا ۱۸ تیر است که خامنه ای اجازه مجازات مسببین آن حوادث را داد و دانشجویان بیگناهی نظیر احمد باطبی و منوچهر محمدی آزاد شدند؟  نه، گویا نظرشان بر عقب نشینی خامنه ای بر سر بازداشت و محاکمه عبدلله نوریست.  در رد صلاحیت کاندیدا های مجلس هفتم هم که خامنه ای عقب نشینی کرد.  قتل خانم زهرا کاظمی هم که در پی آن قاضی مرتضوی از کار بر کنار شد نمونه دیگریست. بله عقب نشینی خامنه ای بر سر دو لایحه کذایی آقای خاتمی را هم از یاد نبریم.   همگان میدانند که حرفه اصلی آقای نبوی طنازی است و البته  «عقب نشینی آیت الله خامنه ای در مقابل خاتمی…»  طنز بدی نیست.

۲) آقای نبوی میگوید: «ما از قانون متنفریم، حتی همان قانونی که خودمان می نویسیم.»  آقای نبوی قانون اساسی جمهوری اسلامی را از جمله قوانینی معرفی کرده اند که ما «خودمان نوشتیم.» البته مقصود از «ما،» همان «ما خودی هاست.» سال ۵۸ یک ملت به لحاظ  سیاسی بی سواد که عکس امام را در ماه میدید به امر امام به ماه رفته به یک مجلس شله قلمکار به اسم مجلس خبرگان رای داد تا یک قانون اساسی که در آن ولی فقیه همه کاره بود را سر هم کند.  چند سال بعد ولی فقیه را هم کردند ولی مطلقه فقیه.  آقا جان کسی که از این قانون اساسی دفاع میکند یا احمق است یا شیاد.

 آقای نبوی میگوید مردم آمریکا به قانون اساسی خود احترام میگذارند. خوب حق دارند قانون آن ها را امثال جیمزمدیسن ها نوشته اند و قانون ما را یک مشت آخوند متحجر نظیر مشکینی و یزدی. هر گردی گردو نیست. مقایسه قانون اساسی آمریکا و قانون اساسی ولی مطلقه فقیه مقایسه شاهراه های آمریکاست با جاده های ایران.

میفرمایید «چرا همه تلاش می کنند قانون را بیشتر و بهتر اجرا کنند و ما تلاش می کنیم قانون را تغییر دهیم.» برای تائید اینکه مردم کشور های دیگر نمیخواهند قوانینشان را تغییر دهند هم مردم عربستان و امارات را مثال میزنید (آفتاب آمد دلیل آفتاب!).  اولا خیلی های دیگر هم خواسته اند و میخواهند قوانین کشور خود را تغییر دهند.  دو سوم خاور میانه به دنبال تغییر قانون هستند (و شما چسبیده اید به عربستان و امارات).  فرانسه در دوران مدرن تاریخ خود پنج جمهوری به خود دیده. من نمیدانم در محل اقامت ایشان برای حرف مفت مالیاتی دارند یا نه.  اگر دارند آقای نبوی بهتر است بر تعداد مقالاتشان برای جرس بیافزایند.

آقای نبوی میفرمایند: » بسیاری از کسانی که قانون اساسی موجود را مانع همه چیز می دانند، حتی یک بار هم آن را نخوانده اند.»  شما که آن را خوانده اید بفرمایید با وجود اصل ۱۱۰ چرا باید یک آدمی که احمق یا شیاد نیست تغییر این قانون را نخواهد.

دست آخر حضرت ایشان که از ایرانیان خارجه نشین دل خونی دارند چرا که برای اوامرشان (از جمله استقبال از انتخابات) تره خورد نمیکنند میفرمایند: «ایرانیان تنها مردمی هستند که همیشه با قانون پناهندگی مشکل دارند، اکثر ایرانیان با قوانین ویزای جهان مشکل دارند… تقریبا ایرانیان با قوانین سایر کشورها هم مشکل دارند. تمام هوش و ذکاوت مان که نمی دانم تا چه حد در موردش اغراق شده، به خرج می دهیم تا یک قانون را نقض کنیم.»  بی اساس بودن این بخش از نوشته ایشان برای هر ایرانی شریفی که از بد حادثه در کشوری پناهنده شده کاملا روشن است. بله جناب نبوی، زندان های آمریکا و انگلیس و فرانسه و…پر است از زندانی های ایرانی.  در هیچ کجای دنیا مهاجرین ایرانی نه آبرویی دارند و نه اعتباری.

5 دیدگاه

دسته Uncategorized

سگ ضد انقلاب خارج از کشور به وزارت حکم حکومتی دولت کودتا شرف دارد

وزارت در دولت کودتا ذاتا ننگین و مذموم است، و حال وزیری که به زور حکم حکومتی در دولت کودتا باقی است ننگ مکرر.  حیدر مصلحی، کسی که حتی احمدینژاد آدم حسابش نمیکند، در گوهر پاشی های اخیر خود گفته وزارت اطلاعات (نام دیگر وزارت شکنجه و تجاوز) موفق به ایجاد «ترديد و شکاف در جريان ضد انقلاب‌های خارج نشين» شده است.  واقعیت آن است که غالب ایرانیان خارج از کشور پیرامون بسیاری اصول متحد القول هستند.  اکثریت عظیم ایرانیان خارج از کشور، که دست بر قضا ضد انقلاب بودن را سند افتخار میدانند چرا که انقلاب اسلامی جز نکبت برای ایران هیچ نداشت، بدون کمترین تردیدی باور دارند که:

۱) تا جمهوری اسلامی باقی است ایران صحنه دیکتاتوری، جنایت علیه بشریت، فقر و چپاول، و پایمال کردن حقوق زنان و اقلیت هاست.

۲) تنها یک رفراندوم آزاد زیر نظارت سازمان ملل و نهادهای بین المللی مدافع حقوق انسانی میتواند نوع حکومت (مشروع) آینده ایران را تعین کند.

۳) تنها در یک دموکراسی که به حقوق اقلیت در عمل احترام میگذارد میتوان شاهد پیشرفت و شکوفایی سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی ایران بود.

ایرانیان خارج از کشور که غالبا سال ها در ممالک دموکراتیک زندگی کرده اند بسیار بهتر از هموطنان داخل کشور، که ۳۲ سال است زیر سایه شوم دیکتاتوری چماقداران حزب الله و سربازان بد نام امام زمان و پاسداران جنایت به سر برده اند، به ارزش دموکراسی و کاربرد های آن واقفند.  غالب آنان در عمل به حقوق زنان و اقلیت های مذهبی احترام میگذارند.  غالب آنان به جای زنجیر و قمه زدن برای دست بریده فلان بنده خدا یا پهلوی شکسته آن دیگری که—راست یا دروغ—۱۴۰۰ پیش اتفاق افتاده، بدنبال کار و لذت های مشروع زندگی هستند. غالب آنان بجای سوال از فلان آیت الله مفتخور بی وجدان در باره آداب ماتحت شویی و حکم باد در میان رکعت دوم و سوم نماز، در پی افزایش آگاهی های خود پیرامون اکتشافات و اختراعات علمی هستند.

من نمیگویم همه ایرانیان خارج از کشور فرشته اند، اما سگ ایرانیان خارج از کشور به حیدر مصلحی، آخوند بد نام اطلاعاتی که کارنامه اش را با خون شریفترین جوانان ایران نوشته اند، شرف دارد.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

پاسخی به دون کیشوت اصلاحات

آقای ابراهیم نبوی بار دیگراسب تراوا را زین کرد و برای دفاع از ناموس اصلاحات به میدان آمد.  اظهارات اخیر ایشان در انتقاد از آقای واحدی البته شگفت انگیز نبود.  برعکس باید پرسید دو تفنگدار دیگر، آقایان مهاجرانی و کدیور کجایند تا روضه حضرت ممد  را کامل کنند.  من قصد ندارم از آقای واحدی دفاع کنم.  ایشان هم از من و امثال من بلاغت بیشتری دارند، و هم بسا استعدادی بسا بیشتر.  از بیرونی-اندرونی اصلاح طلب باشی هایی مثل آقای نبوی هم خوب باخبرند، و میدانند در پس پرده به قول مش قاسم چه «بی ناموسی هایی» در جریان بوده و هست.  به همین علت است که آقای نبوی هول هولکی آمده چهار سوق جنبش سبز را قرق کند تا اهل محل فراموش نکنند لوتی این برزن کیست.  و البته از کسانی که عمری را به شحنه گی وزارت خانه ها در دوران طلایی گذرانده اند، نباید انتظار دیگری داشت.  باز عرض میکنم که من کاری به دعوای آقای واحدی و جناب نبوی ندارم، و فقط میخواهم ضخامت وقاحت جناب نبوی را با خط کش فرمایشات اخیر ایشان اندازه بگیرم.

الف) آقای نبوی میفرمایند: » اظهارات حضرتعالی در مورد موضع گیری آقای خاتمی باعث شد تا برخی از طرفداران ایشان از جمله نویسنده دچار ناراحتی شوند. برخی این ناراحتی را به صورت واکنش های تند و گاه عصبی بروز داده و برخی نیز با دیدن استقبال رسانه هایی مانند کیهان از آنچه حضرتعالی فرمودید، دچار یاس و سرخوردگی شدند، اما بیش از هر چیز اثر اظهارات شما ایجاد شکاف و تنش در صفوف جنبش اعتراضی مردم در خارج از کشور و فضای مجازی شد که در حقیقت چنین تنشی به نظر این برادر کوچک شما، به مصلحت جنبش مردم ایران نیست، حتی اگر تاثیر اندکی بر وضع داخل ایران داشته باشد، یا حتی هیچ تاثیری نداشته باشد.»

۱) آقای نبوی اعتراض را از ناراحتی هواداران آقای خاتمی و از جمله حضرت خودشان آغاز میکنند.  یعنی در وهله اول، کسی نباید به آقای خاتمی از گل نازکتر بگوید چرا که آقای نبوی ناراحت میشوند.  از اینکه آقایان نبوی و شرکا حد آزادی بیان را راحتی و ناراحتی خود (و البته ممد آقایشان) میداند نباید متعجب شد.  در اساس، بین این فرمایش آقای نبوی و آنکه میگوید فلان روزنامه تعطیل شود چون قلب امام امت/رهبر معظم را با نوشته اش جریحه دار کرده هیچ فرقی نیست. جنابان سه تفنگدار خود را متولیان بیان در ایران و خارج از ایران میدانند و گوینده و نویسنده ایرانای حتی در آمریکا باید از ایشان اجازه انتشار دریافت کند.

۲) آقای نبوی » استقبال رسانه هایی مانند کیهان» از آنچه آقای واحدی گفته را دلیل یاس و سرخوردگی برخی دانسته اند.  اولا کسی که میخواهد در نتیجه نوشته کیهان مایوس شود تا بحال از یاس به حال اغما در آماده و دیگر قدرت کیهان خوانی ندارد.  ثانیا، حضرت عالی که در جریان ۲۲ بهمن ۸۸ با برنامه اسب تراوای خود شش-هفت ماه خوراک کیهان و کیهان ها را فراهم کردید، چند نفر را مایوس فرمودید؟  اتفاقا همین نوشته اخیر شما هم خوراک کیهان خواهد شد.  پس چرا مینویسید؟  آنکه این روزهای مایوس میکند کسی است که نمک ملت ایران را خورده، اما نمکدانش را به قصد دلشاد کردن امام جائر میشکند.

۳)شما وحشت زده از فضای مجازی، جایی که نه خودتان و نه سانسورا لدوله اصلاحات آقای مهاجرانی میتوانید آنرا کنترل کنید، از یک طرف میگویید این فضا تاثیری بر وضع داخل ایران ندارد و از سوی دیگر میفرمایید «اما بیش از هر چیز اثر اظهارات شما ایجاد شکاف و تنش در صفوف جنبش اعتراضی مردم در خارج از کشور و فضای مجازی شد.»  دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟  این رد گم کردن ها شما را به جایی نخواهد رساند.  اگر این گفتار آقای واحدی در داخل ایران مؤثر نبود، شما وقتتان را معطوف پاسخگویی نمیفرمودید.  پس معلوم میشود ایشان به خال اصلاح طلبی ممد آقایی زده که دل شما اینجور میسوزد.

(ب) از آقای واحدی انتقاد میفرمایید که گفته: » من با صدای بلند و با افتخار می گویم خودم را اصلاح طلب نمی دانم»  و بعد میافزاید: «به عنوان سخنگوی کسی که نامش در میان مردم شیخ اصلاحات است، سخن درستی به نظر نمی رسد. چگونه می شود که کسی سخنگوی شیخ اصلاحات باشد و خود را اصلاح طلب نداند و به این افتخار کند؟»

حالا یک روزی لقب آقای کروبی «شیخ اصلاحات» بود، چه ربطی به امروز دارد؟  زمانی مرحوم آقای منتظری هم نایب ولی فقیه زمان بودند، بعد بر علیه همان ولی اعتراض و دست آخر هم بر ضد ولایت فقیه صحبت کردند.  امروز به هواداران آن مرحوم باید گفت نمیتوانید مخالف ولایت فقیه باشید چرا که آقای منتظری زمانی نایب ولی فقیه بوده؟   آقای کروبی گفت این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی.  حالا شما و ممد آقا میخواهی زورکی هم جمهوری اش کنید و هم اسلامی.  بسم الله.  اما گاوی که با آن ور میروید نراست و هرکس میگوید نمیشود دوشیدش با جنجال هوچی گری شرکت معاملات سیاسی ممد آقا و شرکا روبرو میشود.  اگر آقای کروبی مخالف اظهارات آقای واحدی است، ایشان را از سخنگویی برکنار میکند.  یک کلام ممد آقا به رهبر معظم بفرمایند ۱۵ دقیقه به آقای کروبی اجازه صحبت آزاد بدهند تا ایشان آقای واحدی را معزول کنند.

(ج) میفرمایید: «جناب آقای خاتمی در دو متن منتشر شده به حکومت اعلام کرد که اصلاح طلبان در صورتی در انتخابات شرکت می کنند که شرایطی مانند » آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه و گروه‌ها، پایبندی مسئولان به قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد به شکلی که هیچ حرفی در میان نیاید» به عنوان شرایط حداقلی اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات یاد کرد.»

در کدام انتخابات جمهوری اسلامی از سال ۵۸ به بعد این شرایط فراهم بوده؟  آیا در هر دوره از انتخابات گروهی به عنوان زندانی سیاسی در بند نبوده اند؟  مگر این که تصحیح بفرمایید که زندانی سیاسی خودی منظورتان بوده و زندانیان سیاسی پیش از خرداد ۸۸ «ناخودی» بودند.  کما اینکه شما و شرکا تان امروز هم زندانی سیاسی غیر اصلاح طلب را انسان حساب نمیکنید و برایش حقی قایل نیستید.  آیا در هر دوره از انتخابات در این حکومت گروهی رد صلاحیت نشدند؟ آیا دستکم خود اصلاح طلبان به تقلبات در انتخابات مجلس هفتم و هشتم و دو دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری اعتراض نکردند؟  ما مرده و شما زنده، اصلاح طلب باشی ها باز هم به پای صندوق خواهند رفت و رای خواهند داد، چه زندانی سیاسی باشد و چه نباشد. چه تقلب بشود و چه نشود.  همنطور که سال های ۷۶، ۷۸، ۸۰، ۸۲، ۸۴، ۸۶، و ۸۸ شرکت کردند در حالی که زندان ها پر از زندانی سیاسی بود، و تقلب شناسنامه انتخابات.

(د) میفرمایید: » سوم اینکه از آقای خاتمی سووال کردید که » به فرض که مجلسی صد درصد منتخب مردم سر کار بیاید، سووال من این است که آن مجلس چه می خواهد بکند؟» شما در اینجا برخلاف مفروضات قبلی که بخاطر آنها به آقای خاتمی اتهام خیانت زدید، می فرمائید که حتی اگر مجلسی مردمی هم روی کار بیاید، باز هم مشکلی حل نمی شود. به عبارت دیگر، با این بیان شما بر سر دوراهی اصلاح و انقلاب، روش دوم را انتخاب می کنید. البته می شود چنین فرضی کرد، اما از یاد نبرید که وقتی خاتمی در انتخابات دوم خرداد 76 و اصلاح طلبان در انتخابات زمستان 78 شرکت کردند و در هر دو بار به پیروزی رسیدند، برخی از نیروهای سیاسی می گفتند که مشارکت در انتخابات باعث طول عمر حکومت می شود، چنانکه شما هم در اظهارات تان گفته اید که » شرکت در انتخابات در هر حال باعث دلسردی مردم و طولانی شدن عمر استبداد می شود.» اگر این فرض دائمی را که در سال 76 و 78 و 80 برای خاتمی و اصلاح طلبان مطرح بود و در انتخابات 84 و 88 پیش پای آقایان کروبی و موسوی بود، وارد بدانیم، اصولا شرکت آقای موسوی و کروبی هم در انتخابات غلط بود. و بطریق اولی مشاوره شما برای آقای کروبی و کل جنبش سبز هم غلط بود و رخ نمی داد. به عبارت دیگر شما با این فرض هم جناب کروبی را بی اعتبار می کنید و هم خودتان را و هم تمام کسانی را که برای شرکت در انتخابات و پافشاری بر رای شان، این همه کشته و زندانی و تبعید و رنج را تحمل کردند.»

۱) محمود احمدی نژاد از دل اصلاحات بیرون آمد.  بی لیاقتی و نوکر صفتی کسانی در دولت که در برابر رد صلاحیت های گسترده انتخابات مجلس هفتم چنان سکوت کردند که انگار لال مادرزاد بودند، کسانی که با وجود انبوهی از مدارک تقلب که همین آقای کروبی و رفسنجانی به کرات به آن ها اشاره کردند بر درستی انتخابات صحه گزاردند، ما را به باتلاق کنونی کشاند.  اصلاح طلبان روزی مجبور خواهند شد یا به نسل حاضر ایرانیان و یا به تاریخ ایران پاسخ دهند که چگونه ۲۲ میلیون رای مردم را در تنور ولی جور ریختند تا نان دیکتاتوری فطیر نشود.

۲) شما میخواهید اشتباه دیکتاتور را به اعتبار اصلاح طلب باشی تبدیل کنید.  اگر دیکتاتور در سال ۸۸ خطایی عمده مرتکب شد و با چنان تقلب گسترده ای مردم را خشمگین کرد چه ربطی به اصلاح طلب ها دارد؟  اگر خامنه ای یا میگذاشت آقای موسوی رئیس جمهور شود و یا در دور دوم با اختلاف ناچیزی به احمدی نژاد ببازد «فتنه» ای هم در کار نبود.  کمااینکه انتخابات ۸۴ با آن همه تقلب فتنه ای بر پا نشد. آقای موسوی اول خرداد ۸۸ کاملا به قانون اساسی پای بند بود، و هم وغمش رجعت به دوران طلایی امام راحل، همان امام راحلی که صیغه ولایت مطلقه فقیه را باب کرد.

(ه) میفرمایید «من به دلیل شرایط سنی و شتابی که برای بازگشت به ایران دارم، ترجیح می دادم که با ریختن مردم به خیابان کار حکومت یکسره می شد.»

شاید منظورتان یکسره اصلاح طلب شدن حکومت باشد (البته باید مقام معظم رهبری هم یک بار دیگر گفتمان اصلاح طلبی را بشنوند و اصلاح طلب شوند). اگر در این مملکت حکومتی به رای واقعی مردم بر سر کار آید، حضرت عالی باید به محکمه مشرف شوید تا در دادگاهی بیطرف به شاکیانتان پاسخ مرحمت فرمایید.  مدیر دفتر سیاسی وزارت کشور بودن در سال های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ بی حساب و کتاب نیست.

جناب نبوی، نهایتا شرایط امروز ما این است:  یک گروه به خاطر درآمد یا اعتقاد حامی حکومت حاضرند. گروه دوم یا به امید دموکراسی واقعی و یا به هوای جانشینی ولی فقیه حاضر در پی براندازی این رژیمند. میماند گروه سوم: اصلاح طلب باشی ها.  این ها شتر مرغند.  میگویی دموکراسی و حقوق بشر لازمه اش تغییرات ساختاری است، میگویند معتقد به جمهوری اسلامی و قانون اساسی هستیم و معذور.  میگویی ولی فقیه مطابق قانون اساسی همه کاره است، میگویند نخیر»میزان رای ملت است.»

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

دل اسیران جنبش را با آتش انتخابات ننگین نسوزانیم

روز انتصابات،   خالی بودن صندوق ها ی تقلب وجود امام جائر را خواهد لرزاند.  به جهان پیامی رسا از مردم ایران خواهد فرستاد: دیکتاتور در ایران تنهاست و ایرانی رو به سوی آزادی و حقوق انسانی خود دارد.  به اسیران در بند خواهد گفت دل خوش دارید که شکنجه گرتان دلتان را با آتش تنور انتخابات نخواهد سوزاند چرا که برادران و خواهرانتان هیزم آن تنور نشدند. روز انتخابات به شهدای جنبش که با چشمان باز ما را مینگرند بگوییم خونشان را پاس میداریم، و با رای خود به دستان قاتلانشان بوسه نمیزنیم.   به آنان که در بیم خاموشی جنبش هستند بگوییم نترسید در تظاهرات و تحریم ما همه با هم هستیم.  به سازشگری که کهریزک برایش تنها نردبانی است به سکوی قدرت، بگوییم دستش برایمان رو شده. با فریادی که پای سپاهیان ظلم و دست زندانبانان حقیقت را بلرزاند، تکرار دروغ و تقلب در حکومت جهل و بیداد را تحریم کنیم.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

به هموطنانی که میخواهند رای بدهند

من با مزدور رژیم که رای میدهد تا به چپاول خود ادامه دهد کاری ندارم.  طرفم آن احمقی که باور دارد امام زمان گفته برو رای بده هم نیست.  صحبتم با هموطنی است که دلش برای آزادی و آبادی ایران میطپد.  هموطنی که چشمان ندا را دید و خون گریست.  هموطنی که اخبار کهریزک کمرش را شکست.  هموطنی که فیلم حمله به کوی دانشگاه را دید و دلش سیاه شد.  اگرفکر میکنی این انتخابات شاید بتوانند دریچه ای به سوی امید باشد، شاید بتواند این شب تاریک یخزده دیکتاتوری را لحظه ای به صبح آزادی نزدیکتر سازد، شاید بتواند اسارت دانشجوی بند ۲۰۹ اوین را لحظه ای کوتاه تر کند، به آنچه عرض میکنم دقیقه ای بیندیش.  آیا این انتخابات میتواند بیست نفر از قماش نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم نظیر موسوی خوئینی ها را به مجلس نهم برساند؟  آیا این شورای نگهبان صلاحیت ده نفر انسان با وجدان که در صورت انتخاب شدن به وظیفه خود به عنوان نماینده ملت عمل کنند را تائید خواهد کرد؟  مگر نه این است که چنان نماینده ای باید روز اول حضورش در مجلس بپرسد «رای من کجاست؟»  اصلا گیرم آقای خامنه ای خواب نما شد و آقای جنتی جن زده، وهمان نمایندگان مجلس ششم جمیعا به مجلس نهم راه یافتند.  مگر نه اینکه مجلس ششم جای خود را به مجلس هفتم داد، مگر نه اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور شد، مگر نه اینکه رای تو را دزدیدند، مگر نه اینکه ۳۰ خرداد ۸۸ آمد و سینه جوانان ما را گلوله اراذل ولایت شکافت، مگر نه اینکه زندان های ما پر است از آزادیخواهان و شریفترین ایرانیان؟  پس خاصیت مجلس ششم چه بود؟  چه لایحه ای را گذراند که بصورتی نهادینه دست دیکتاتور را از سر ما کوتاه کرد؟ چه قانونی را تصویب کرد که به ما اجازه داد حتی یک راه پیمایی سکوت بکنیم بی آنکه خونمان سنگفرش خیابان را سرخ کند؟  هموطن سال هاست به امید اینکه از صندوق رای این رژیم شفای درد دیکتاتوری بر آید رای میدهی.  یک بار بیا وانتخابات را تحریم کن.  از سیاهی بالاتر که رنگی نیست.  به اطرافت نگاه کن.  اخبار این روز های تاریک تر از شب را مرور کن.  این سیاهی نیست که ما در آن گرفتاریم؟  اگر رای ندهی چگونه از این بدتر خواهد شد؟ نمایندگان مجلس نهم چگونه میتوانند خودفروخته تر از نمایندگان مجلس هشتم باشند؟  مگر نه اینکه رای دادی و مجلس هفتم بدتر از مجلس ششم شد، و مجلس هشتم بدتر از مجلس هفتم؟ اینبار بیا تحریم کن بلکه مجلس دهم مجلس آزادی ایران شود.  به فرض اگر تحریم کردی و دیدی اشتباه است در انتخابات بعدی شرکت میکنی.  در جمهوری اسلامی نان نیست اما انتخابات قلابی همیشه هست.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized