بایگانی ماهانه: مِی 2010

۲۲ خرداد ایران یک مسیر دارد: امام حسین تا آزادی

هیچ کس نمیتواند منکر شود که جنبش سبز از نیروهای مختلف با عقاید متفاوت تشکیل شده.  این حسن جنبش است.  نشان از گستردگی و عمق آن دارد.  بیان خصلت دموکراتیک آن است.  اگر غیر از این بود باید نگران میشدیم.  اما همه سربازان و مبارزان راستین این جنبش، اصلاح طلب ، ساختار شکن، سلطنت طلب ، سوسیالیست ، مذهبی یا سکولار، زن یا مرد، پیر یا جوان، تهرانی یا شهرستانی، فارس، کرد، ترک ،عرب، بلوچ…  همه میدانند که تنها در یک ایران دموکراتیک میتوانند به آینده خود، عقاید و برنامه های خود، و سعادت فرزندان خود  امید داشته باشند.  اگر رسم دیکتاتوری و نقض حقوق بشر از این مملکت رخت نبندد برای هیچ یک از ما که دلمان برای ایران و ایرانی میطپد نه امیدی هست و نه فردایی.   در این مرداب دروغ، جنایت، تقلب، و چپاول    لحظه به لحظه بیشتر فرو میرویم تا عاقبت نفسمان بند بیاید، دست و پایی بزنیم و تمام کنیم.  ما در برابر دشمن مشترک یعنی رسم دیکتاتوری هیچ چاره ای نداریم مگر اتحاد.  برای این اتحاد لازم نیست عقاید سیاسی و ایدیولوژی خود را قربانی کنیم.  صحبت «همه با هم یعنی همه با من» نیست.  وقتی آلمان نازی اروپا را به آتش کشید و بر علیه بشریت و حقوق و آزادی های انسانی شمشیر، کمونیست و مسیحی شرافتمند-بدون کنار گذاشتن اعتقاداتشان- دست به دست هم دادند تا دنیا را از وجود آن اژدهای انسان سوز رها کنند.  امروز هم در ایران با اژدهایی رو برو هستیم که در پی به آتش کشیدن ایران است.  آتشی که نه مسلمان میشناسد و نه بهایی، نه به لیبرال رحم میکند و نه به ملی-مذهبی، نه از فعال حقوق مدنی میگذرد و نه از سوسیالیست.   یا در کنار هم با تسامح و سعه صدر می ایستیم و رنگین کمان آزادی را در خرداد سبز میسازیم، و یا حاکمیت حرامیان خردمان خواهند کرد.  آقای سکولار، خانم اصلاح طلب، دوست سلطنت طلب، برادر اصلاح طلب، اگر به مردمسالاری و حقوق انسانی اعتقاد داری امروز و در برابر این دیکتاتور همسنگری.  مبادا غفلت کنی و از وظیفه خود چشم بپوشی.  پدران و مادرانت را در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیاد بیاور. والله اگر رفته بودند و پشت مصدق را خالی نکرده بودند امروز ما این کوله بار مصیبت را به دوش نمیکشیدیم.  به خدا من سال هاست شرمنده ام  که ۱۸ تیر میان دانشجویان  نبودم.  هر کاری از دستت برمیآید برای این ۲۲ خرداد بکن، تا شب ۲۳ خرداد بتوانی با وجدان آسوده بخوابی.  معجزه هم لازم نیست:  یک شعار روی یک دیوار نوشتن، یک اعلامیه در باره ۲۲ خرداد را در ۱۰ خانه انداختن، یک فیلم از رذالت های رژیم را به ده نفر دادن، یک الله و اکبر شبانه گفتن انجام وظیفه است به ایران و نسلهای آینده ایران.  اما از همه بالاتر اگر میتوانی ۲۲ خرداد از امام حسین تا آزادی را فراموش نکن.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

یک دیوار نویس به اندازه صد نفر وبلاگ نویس مثل من ارزش دارد!

مملکت را ولی فقیه و قوای اشغالگرش دارند نابود میکنند.  همه میدانیم.  زندانها پرند. شکنجه گاه ها خونین. بر چوبه های دار بچه های ایران آویخته.  همه میدانند.  گرانی دارد بیداد میکند.  بیکاری دارد کارگران شریف ایرانی را له میکند.  فقر دارد خانواده ها را از هم میپاشد.  مردم برای زنده ماندن کلیه میفروشند.  همه میدانند. لشگر مغول در کوچه های شهر میگردد. به زنان و دخترانمان تعرض میکند. همه میدانند.  صدا و سیمای نکبت بارشان، مجلس اراذل شان، دولت نا مشروع کودتا گرشان، امام جائرشان، سرداران و سربازان بی وجدانشان مثل خوره به جان این ملت افتاده اند. تیشه شان دارد به ریشه مان میزند.  چاه های نفت بزودی خالی خواهند شد و درآمدشان را سپاه پاسداران ظلم خواهد بلعید.  متخصصین مان آواره دنیا شده و خواهند شد.کارخانه ها در سراشیب ورشکستگی اند و کشاورزی مان در حال نابودی.  خارجی منتظر بهانه است که حمله کند. مملکتی خواهد ماند فقیر و ویران.  دریغ است ایران که ویران شود.

آن همه شهامت و شجاعت از ستار خان تا سهراب،  از باغ شاه تا کهریزک، از تبریز تا تهران، از خاوران تا خرمشهرگرانقدرترین گنجینه این مرز و بومند و امروز در خطر نابودی.  چند نفر انسان شریف خون خود را بر این خاک ریختند تا از مرز های میهن دفاع کنند؟  چند نفر زن و مرد شیردل سرود خوانان بر تیرک تیر باران بوسه زدند تا فرزندان این خاک آزاد زندگی کنند؟  چند هزار از بهترین بچه های ما در اسارتگاه های خفاش های خون خوار قهرمانانه به جلادان «نه» گفتند تا کرامت ایرانی را پاس دارند؟ چند هزار مادر دیگر باید داغ دار شوند تا این بختک از سینه این ملت برخیزد؟ تبار نامه خونین این قبیله را کرانه ای نمانده که بر آن شهیدی دگر بیافزایند.

خرداد رسید. سپاه ظالمان شهر را با وبلاگ و بالاترین به زنجیر نکشیده که بخواهیم آن را با وبلاگ و بالاترین آزاد کنیم.  میدان مبارزه خیابان است.  مبارز کسی است که حرفش را در میدان میزند، بر دیوارهای شهر مینویسد، با الله و اکبر شبانه فریاد میکند، در تظاهرات شرکت میکند.  یک خط که مبارز بر دیوار شهر مینویسد بیش از صد هزار خط که من در بلاگ مینویسم ارزش دارد.  آن مبارز از شرف، استقلال، و آزادی ایران دفاع میکند.  وارث رشادت با غیرت ترین فرزندان ایران است و پرچمدار عزت ایران. اگر مملکتی باقی بماند به یمن تلاش های اوست.  من و امثال من حد اکثر میتوانیم داستان بزرگی او را در بلاگمان بنویسیم. سلام بر مبارزین قهرمان ایران در این خرداد سرنوشت ساز.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

6 دیدگاه

دسته Uncategorized

جنبش سبز بحران مدیریت دارد نه بحران رهبریت

هر چند یک بار یکی از اصحاب کهف در نقد جنبش سبز اشاره میکند که این جنبش رهبر ندارد و به همین جهت عاقبت به خیر نخواهد شد.  از جانب دیگر دو چهره ای که به طور خاص با این جنبش گره خورده اند یعنی آقایان موسوی و کروبی بارها فرموده اند که مردم رهبران این جنبش هستند.  گروهی در پاسخ میگویند نه آقا نمیشود رهبر نداشت. مگر جنبش بدون رهبر هم ممکن است؟  اینها آدم را یاد استدلالات بعضی «خانجون ها» میاندازند در حمایت از رژیم سلطنتی که «زنبورها هم شاه دارند، مگر مملکت بدون شاه هم میشود.» گروهی دیگر هم میگویند نخیر آقایان این را از باب تعارف فرمودند که همه رهبرند و ما هم دنبال مردم میرویم.

به گمان من اولا رهبر (اگر لازم و مفید باشد، که در آن هم جای شک است) خورشت قیمه بادمجان نیست که چهارتا آشپز ناشی موادش را از بقالی و سبزی فروشی سر محل بخرند و آن را بپزند.  رهبر ها را زمان و شرایط میسازند نه آدم ها.  ثانیا، جنبش سبز از طیفهای مختلفی تشکیل شده. برخی آقای موسوی را رهبر میدانند و بعضی نظر به اشاره آقای کروبی دارند. تعدادی هم رضا پهلوی را رهبر میدانند و سایرینی هم فلان شخص در حزب کمونیست کارگری یا مسعود رجوی را.  خیلی ها هم میگویند تا جایی که آقایان موسوی و کروبی در جهت آزادی و احقاق حقوق مردم ایران قدم بر میدارند، ما هم با آنها هستیم.

به طور کلی رهبر به دو کار میآید.  یکی آنکه سخنگوی حرکت باشد و دوم آنکه با استفاده از شیوخیت و اعتبار خود در صفوف جنبش گونه ای هماهنگی و همکاری ایجاد کند.  تا آنجا که درکشوری مثل ایران و بعد از سی سال خفقان ممکن است، آقایان موسوی و کروبی به طور کلی این دو وظیفه را انجام داده اند.  الحمدلله در خارج از کشور هم که یک کرور مدعی رهبری داریم. هدف و جهت جنبش سبز هم در چهارچوب کلی معلوم است و بطور کلی مورد قبول:  آزادی های سیاسی و فردی، رعایت حقوق انسانی، حکومت قانون، و… اکثریت قریب به اتفاق هم قبول دارند که رسیدن به این اهداف کاری است تدریجی.  یعنی نمیشود توقع داشت امروز ایران جهنم ولایت فقیه باشد و فردا بهشت دموکراسی بشود. پس هم راهکار تا حدی معلوم است و هم راهبرد.  اتفاقا هم مردم از انقلاب ۵۷ آگاه تر و پخته ترند و هم اسباب ارتباط مهیا تر.

آنچه این جنبش کم دارد مدیر است.  مثالی میزنم بلکه عرضم را روشنتر کنم.  در ممالک دموکراتیک نخست وزیر یا رئیس جمهوری هست که رهبری سیاسی مملکت را در دوران حضور خود در قدرت در دست دارد.  این شخص پاره ای اهداف کلی را اعلام میکند.  اما چه کسی آن اهداف بالقوه را بالفعل میکند؟  مدیران و به اصطلاح بروکراتها، یا کسانی که میدان عمل را میگردانند. اتفاقا نخست وزیران و رؤسای جمهور خیلی خوب میدانند که بدون همکاری مدیران شایسته راه به جایی نمیبرند، حتی اگر با آرای اکثریت قاطع مردم انتخاب شده باشند و بهترین برنامه ها را داشته باشند.  خیلی از مواقع ما در حوزه جنبش دو بازیگر میبینیم: رهبر و رهرو. بازیگر سومی هم لازم است که نقشش در به ثمر رساندن جنبش حیاتی است: مدیر.

نگاه کنید به همین شرایط حاضر: آقایان موسوی و کروبی خواستار راهپیمایی ۲۲ خرداد شده اند.  کمتر کسی در جنبش سبز با این راهپیمایی مخالفت میکند.  بر عکس خیلی ازمردم با یاد و خاطره خرداد پارسال و راهپیمایی های باشکوه آن در انتظار فرصت هستند تا به خیابان بریزند. عامل سرکوب هم اگرچه در به حاشیه راندن برخی از سبزها مؤثر بوده، اما همانطور که اعتراضات کارگری اخیر و جنبش دانشجویی نشان میدهند، قادر به خاموش کردن فریاد ها نیست.  پس برای حماسی کردن این خرداد چه کم داریم؟  مدیر!  شما نمیتوانید بگویید که یک شرکت معاملات ملکی را نمیشود بدون مدیر مجرب گرداند ولی چند صد هزار نفر آدم را میتوان بدون مدیران کارآمد زیر لوله مسلسل به تظاهرات آورد.  اتفاقا حاکمیت هم این را خوب میداند.  میداند که حتی اگر ۹۹% مردم ایران هم آقایان موسوی و کروبی را ربه رهبری بپذیرند، ۲۲ خرداد بدون مدیران آگاه، فعال و درستکار به نتیجه مطلوب (از دید سبز ها) نخواهد رسید.  برای همین هم به دنبال بازداشت و ترساندن کسانی هستند که میتوانند ۲۲ خرداد را به نفع جنبش سبز مدیریت کنند.  پس به گمان من لازم و بلکه حیاتی است که ببینیم چگونه میشود مدیران کارآمد برای جنبش جستجو و تربیت کرد.  البته این کار یک روز و دو روز نیست، ولی به گمان من دموکراسی هم در یکی دو روز آینده به ایران نخواهد رسید.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

اتفاقا هواداران جنبش سبز هم میخواهند سران فتنه محاکمه شوند!

فتنه چیست؟  صلح را بر هم زدن. آزادی خدادادی مردم را از آنان به ناحق ستاندن. انسان های بیگناه را مضروب کردن، به اسارت بردن، شکنجه کردن، و به شهادت رساندن.  فتنه گر آن است که خون به چشمان مادران دیده به راه فرزندان می آورد.  فتنه گر آن است که کار گر زحمتکش را از دستمزدش محروم و در برابر خانواده اش شرمسار میکند.  فتنه گر دروغ گوی متقلبی است که رای مردم را میدزدد. فتنه گر آن بی وجدانی است که در کهریزک به بچه های ما تجاوز کرد. فتنه گر کسی است که حاضر است ایران را به خارجی بفروشد تا دو روز بیشتر ولایت جور ادامه یابد.  ما میخواهیم  در دادگاه عادلانه، علنی، با حضور قاضی، وکیل، و هیات منصفه بی طرف و زیر نظارت سازمان های بین المللی فتنه گر را محاکمه کنیم.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

سالگرد قیام خرداد ۸۸ و ایرانیان خارج از کشور

ایرانیان خارج از کشور را به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد.  گروه اول کسانی هستند که خود را از سیاست و به خصوص سیاست در ایران و در باره ایران جدا کرده اند.  میخواهند سالی یک بار به کشور سفر کنند، یا با داخل بده بستان اقتصادی دارند و از همین جهت سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند.  خیلی از این ها صادقند. میگویند: آقا هرکه خر شد بشو پالانش.  دسته دوم یعنی سیاسی ها را هم میتوان به دو گروه تقسیم کرد: اول، استبداد طلبان، و دوم آزادیخواهان.  استبداد طلبان خارجه نشین هفت رنگند.  در میانشان هم سربازان بدنام امام زمان و عاشقان ولایت جور را میتوان یافت، هم بعضی سلطنت طلبان را و هم پاره ای جمهوری خواهان را.  یادمان نرود که پاره ای از ننگین ترین دیکتاتوری ها اسم جمهوری داشته و دارند (از جمله همین دیکتاتوری خودمان).  استبداد طلب چه در ایران و چه در خارج از ایران ولایت مدار است. اسم ولی شان فرق میکند ولی رسم ولایت یکی است. آزادیخواهان خارج از کشور هم سلایق مختلفی دارند، ولی یک اصل کلی را میپذیرند: برای ایران مردم سالاری و رعایت منشور حقوق بشر را میخواهند.  گروهی که در سالگرد قیام خرداد ۸۸ میتوانند به آزادی ایران خدماتی کنند همین دسته آخر هستند که تعدادشان هم کم نیست.

اگر شرایط داخل ایران را با شرایط خارج از ایران (به خصوص در اروپا و آمریکای شمالی) مقایسه کنیم، میبینیم که با توجه به امکانات فراوان و هزینه نسبتا خیلی کم، ایرانیان آزادی خواه خارج از کشور حق جنبش سبز را تمام و کمال ادا نکرده اند.  البته باز هم عرض میکنم که در مقایسه با ایران.  فقط کافی است که هزینه شرکت و دستگیری در تظاهرات در داخل ایران و خارج از آن را با هم مقایسه کنیم تا صحت عرض بنده را بپذیرید.  شاید یک دلیل برای این رکود نسبی فعالیت در خارج آن است که ایرانیان خارجه نشین هم غالبا میدانند که «نیروی پشت جبهه» هستند و میدان اصلی مبارزه در داخل کشور است.  یا شاید این ایرانیان نتیجه مبارزات خارج از کشور را به صورتی مشخص و ملموس نمیبینند.  شاید فکر میکنند با یک تظاهرات در شهری در اروپا یا امریکا گرهی از کار دموکراسی در ایران باز نمیشود.  بنده میخواهم جسارتا عرض کنم که این ارزیابی ها دقیق و صحیح نیستند.  اولا نباید از یاد ببریم که «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.» هر حرکتی در داخل و خارج از ایران در راستای نفی دیکتاتوری مفید است و مؤثر. ثانیا، همه میدانیم که حاکمیت فعلی از اجماع بین المللی بر علیه خود وحشت دارد، چه این اجماع دول باشد و چه اجماع ملل.  خصوصا که در ممالک دموکراتیک افکار عمومی بر تصمیمات دولتی تاثیر قابل ملاحظه دارند. اگر باور ندارید تاریخ آفریقای جنوبی را مطالعه کنید.  تحریم های گسترده بر علیه رژیم آپارتاید ریشه در نفرت ملتها از آن رژیم داشت و نه عدم علاقه دولتها و شرکتهای تجاری در معامله با ان کشور.

برای ایرانیان خارج از کشور فرصتهای متعددی وجود دارند تا دین خود را به میهن و ملت خویش که امروز در آتش این حاکمیت جبار میسوزند ادا کنند.  شرکت در تظاهرات، مطلع کردن دوستان و همکاران و همسایگان از شرایط و اخبار ایران، تماس با رسانه های گروهی برای آگاه کردن آنان از آنچه میگذرد و درخواست برای پوشش گسترده تر اخبار ایران، تماس با قانون گذاران و سیاستمداران محل اقامت و تشویق آنان به محکوم کردن جنایات حکومت ایران به صورت فردی و جمعی، تماس و اطلاع رسانی به نهادها و سازمان های حقوق بشراز جمله آسان ترین و کم هزینه ترین فعالیت هایی است که ایرانیان آزادیخواه در سرتاسر جهان میتوانند در ساالگرد قیام خرداد ۸۸ صورت دهند.  اگر میخواهیم جنبش سبز جنبش آزادی ایران بماند، اگر میخواهیم کشورمان دگر بار به بند حکومت ولایتی دچار نشود، باید آگاهانه و با تمام قدرت در هرکجا که هستیم آزادی را در سالگرد خرداد ۸۸ و با یاد شهدایمان همچون ندا و سهراب فریاد بزنیم.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

این خرداد با فریادمان فلک را سقف میشکافیم و طرحی نو می اندازیم

خرداد دارد میرسد و یکایک ما باید تصمیمی مهم و سرنوشت ساز بگیریم.  مهم و سرنوشت ساز نه فقط برای خودمان بلکه برای آنانکه دوستشان داریم، برای فرزندانمان و فرزندانشان، برای آنانکه هنوز هستند و آنانکه اسرار گفتند و سر دار را بلند کردند،  برای میهنمان.  مهم نیست به چه حکومتی علاقه داریم.  مهم نیست بنیانهای عقیدتی مان کدامند.  سایه درخت آزادی گسترده است و چشمه مردم سالاری برای همه تشنه لبان پر آب و گواراست. باید خود را به آن سایه و آن چشمه برسانیم.  در شوره زار دیکتاتوری پرده دار همه را به شمشیر ستم میزند. نه جایی برای اصلاح طلب هست و نه محلی برای ساختار شکن؛ نه جمهوری خواه محترم است نه سلطنت طلب؛ نه درویش را امانی است و نه سکولار را مجالی.  خرداد ماه سرنوشت است.  همه میدانیم که در ایران اکثریت قریب به اتفاق مردم از این حاکمیت تقلب، جور، شکنجه، اعدام و فقر به تنگ آمده اند.  حکومت هم این را خوب میداند.  برای همین هم مزدورانش را برای خرداد آماده میکند.  برای همین عربده کشی های دستگاه تبلیغاتی اش را توقفی نیست.  برای همین مجلس جیره خوارانش نامه پراکنی میکند و برای زندان های ضحاک اسرای تازه میطلبد.  برای همین هم اراذلش باز در خیابانها به جان خواهران و مادران و دختران ما افتاده اند.  برای همین به فرزندان دانشجو مان حمله میکنند.  برای همین امام جائر شان حاضر است برای جلب نظر اجانب جام زهرهسته ای نوش جان کند.
یک اصل کلی آن است که دیکتاتوری ها محکوم به سقوط هستند. اما اصل کلی دیگری هم هست: دیکتاتوری را مردم ساقط میکنند.  دیکتاتوری هلو نیست که وقتی برسد به واسطه قوه جاذبه زمین از درخت بیفتد.  سقوط دیکتاتوری دیر و زود دارد، و بهای «دیر» افتادن دیکتاتوری جان شریفترین فرزندان یک کشور است.  اگر توانسته بودیم کمر دیکتاتوری را زمستان پارسال بشکنیم فرزاد و شیرین امروز کنار مادرانشان بودند.  اگر کمر دیکتاتوری را امسال بشکنیم سال دیگر برای فرزاد ها و شیرین های دیگر سیاه پوش نخواهیم بود.  چرخ آسیاب دیکتاتوری با رود خون آزادی خواه میگردد.  خفاش های زندان دیکتاتوری با خون انسان های شریف زنده اند. این خرداد ماه تصمیم است.  یا به دیکتاتور میگوییم ترسیده ایم، بیا و جان و آزادی و ناموس ما را بازیچه دست خود و جیره خوران خود کن؛ و یا چنان با فریاد هایمان به دهانش میکوبیم که دمش را لای پایش بگذارد و به دخمه تاریک تاریخ استبداد بخزد.  فریاد مان در الله و اکبر شبانه است، فریادمان در دیوار نویسی و اسکناس نویسی است، فریادمان در شعار های راهپیمایی ها ست. فریادمان در تماس با اقایان علمایی است که روی باند خاکستری بین جنبش و دیکتاتوری جا خوش کرده اند، فریادمان در تماس با سیاستمداران و فعالین حقوق بشر در خارج از ایران است و افشای یک یک جنایات این حاکمیت.  این خرداد با فریادمان فلک را سقف میشکافیم و طرحی نو می اندازیم.  باشد که دیکتاتوری زود برود، و بار به زمین انداختن این بختک را فرزندانمان بر دوش نکشند.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

خود مقایسه کنید و قضاوت

رژیم میگوید جاسوس هستند (اگرچه رژیم سایه سرباز بدنام امام زمان را هم جاسوس میپندارد).  رژیم میگوید آمریکا بزرگترین دشمن رژیم است.  رژیم میگوید هر مصیبتی بر سر رژیم می آید  آمریکا در آن نقش اصلی را دارد.  رژیم ترتیب ملاقات مادران آن هایی را که میگوید جاسوسانی هستند از جانب مهمترین دشمن رژیم را در یکی از بهترین هتل های تهران میدهد.  این را مقایسه کنید با ترتیب ملاقات با بچه های ما در اوین.  مقایسه کنید با رفتاری که با مادران عزادار در پارک لاله و سایر نقاط داشته اند.  این رژیم کثیف ضد ایرانی را در این مقایسه بهتر میشود شناخت.  عکسهای ملاقات زندانیان آمریکایی را در سایت مردمک ببینید و آرزو کنید یک ساعت با بچه های اسیر ما و مادرانشان به همین ترتیب رفتار کنند. فکر میکنید با مادران توکلی ها، این شایسته ترین فرزندان ایران هم همینطور برخورد میکنند؟

محل عکس ها: http://www.mardomak.org/photos/panorama/american_hikers_meet_moms_in_tehran

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

اگر جاسوس نبود غلط کردید دستگیرش کردید. اگر جاسوس بود غلط کردید آزادش کردید.

اگر میخواهید به ماهیت این رژیم پی ببرید به این دو مورد توجه کنید.  عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت را به جرم واهی جاسوسی دستگیر میکنند و سال ها در زندان نگاه میدارند.  محاکمه اش مخفی است با قاضی و بیداد ستانی که آدم را به یاد دادگاه های هیتلر می اندازد.  از طرف دیگرکلوتیلد ریس را میگیرند.  میگویند مطمئن هستند جاسوس است.  حتی یک عضو سابق سازمان اطلاعات فرانسه هم این اتهام را تاید میکند.  رژیم امام جائر که فقط بلد است برای زندانی های سیاسی مظلوم ایرانی قدرت نمایی کند، خانم ریس را (بدون محاکمه)  بابت جاسوسی جریمه میکند!  مبلغ جریمه هم از وثیقه برای آزادی بعضی اسرای مظلوم جنبش کمتر است.  اگر جاسوس نبود غلط کردید دستگیرش کردید.  اگر جاسوس بود غلط کردید آزادش کردید.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

ساده لوحی «حق مسلم» تست، اما ما را قربانی ساده لوحی خود نکن

با محتمل شدن بازداشت آقای موسوی یک عده ناگهان از پاپ کاتولیکتر شده اند و با های و هوی به میدان آمده تبلیغ خشونت میکنند. غالب این ها یا ساده دل و احساساتی هستند و یا عوامل رژیم.  ساده لوح ها حتی حافظه تاریخی هم ندارند.  این ها از یاد برده اند که مجاهدین خلق و میلیشیای آن، که صد تا از این «من آنم که رستم بود پهلوان» ها را در جیب ساعتی خود میگذاشتند در نبرد مسلحانه با رژیم شکست خوردند.  نه فقط از آن سازمان که روزی و روزگاری نیرومندترین تشکیلات مخالف خمینی محسوب میشد کمتر اثری باقی است، بلکه سی خرداد به رژیم بهانه داد تا با کمال شقاوت هرکه را با دیکتاتور نبود از میان بردارد و آزادی ایران را ۲۰-۳۰ سال به عقب اندازد.  حالا این چهار نفر دلیران میادین بالاترین و دنباله ناگهان دون کیشوت وار تاخت و پاخت میکنند که برای پیروزی مبارزه بدون خشونت کافی نیست و باید جواب جانوران ولی فقیه را به زبان خودشان داد و خشن شد.  یکی نیست از این ها بپرسد مگر در آفریقای جنوبی رژیم نقل و شیرینی پخش میکرد؟  یا در هند انگلیسیها با استقلال طلب ها ماچ و بوسه رد و بدل میکردند؟  در هردو مورد مبارزه بدون خشونت به گونه ای از دموکراسی انجامید.  حالا کدام مبارزه با خشونت به دموکراسی انجامیده؟  بعد هم مگر چه گوارا و چریک هایش پای دروازه تهران اردو زده اند و مردم ایران یک شبه درس میلیشیا بازی خوانده اند که تبلیغ مبارزه خشونت آمیز میفرمایید؟  هرکس مختار است روش و طریق زندگی جمعی و شخصی خود را تعین کند ولی حق ندارد بهای انتخاب را از جیب سایرین بپردازد.  شمایی که مزدور رژیم نیستی و خشونت را تبلیغ میکنی، ساده لوحی «حق مسلم» تست، اما تو را به هرکه میپرستی ما را قربانی ساده لوحی خود نکن.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

نفوذی سبز نما!

من هم مثل هر ایرانی دیگری دعا میکنم که خارجی هیچ گاه به ایران حمله نکند، چرا که میدانم نتایج حمله بدبختی، فقر و ناامنی بیشتر برای ایران است.  اینکه ماجراجویی های اتمی این رژیم جنایات کار ایران را با خطر حمله خارجی روبرو کرده بسیاری را متأثر ونگران نموده.  من هم مثل هر ایرانی دیگری میدانم که بهای  تحریم های بین المللی را بیش از همه مردم ایران میپردازند.  اما این واقعیات ها را نباید مثل عطاء الله مهاجرانی بهانه ای کرد برای تحسین قرار داد اخیر تهران و تطهیر رژیم ددمنش ولایت فقیه.  مهاجرانی که سابقه رسوایی هایش به زمان وزارتش در سانسور خانه امام جائر باز میگردد، در آخرین فضل فروشی خود در جرس میگوید: » پیمان ایران، ترکیه، برزیل گامی است که حکومت ایران به سوی منافع ملی و پرهیز از ماجراجویی برداشته است.»  این جمله بیان حال مهاجرانی است و بی نیاز از تحلیل و تفسیر.  رژیم جنایات کار پس از یک سال سرکوب شدید مردم ایران و در آستانه ایجاد موج جدیدی از بازداشت ها که احتمالا آقای موسوی را هم میتواند شامل شود، در یک حرکت تاکتیکی و برای کاستن از فشار های خارجی در آستانه این سرکوب ها با دلال های محبت غرب کرشمه یی کرده، و آقای مهاجرانی بوی داغ کردن خر را با بوی کباب اشتباه گرفته.  جا دارد که جنبش سبز بیشتر نگران دوست نمایانی نظیر مهاجرانی باشد تا دشمنانی نظیر احمدی نژاد، که دومی در خصومت خود صادق است و اولی در رفاقتش منافق.
منبع اراجیف سانسورچی سابق:  http://www.rahesabz.net/story/15619/

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized