بایگانی ماهانه: آگوست 2011

احمد جان، بهار خواهد آمد!

برای ما که خاموش به صحنه این بازی ننگین چشم دوخته ایم، روز ها چه نکبت بارند و شبها چه تاریک.  احمد زید آبادی به زندان بازگشت.  آنگاه که شیر را دوباره به زنجیر کشیدند، صدایی احمد را فریاد نزد.  شهر خاموش، فقط سایه «شرف آل قلم» را تا پای دیوارهای سیاه چال ولایت بدرقه کرد.  اشک چشم همسر احمد در تنهایی بر سینه داغ این مرداد خاموش چکید.  شاید از گوشه ای میرزا جهانگیر خان با چشمانی نگران دید چگونه رفیقش را به باغ شاه ولی فقیه باز میگردانند. اما هیهات! جمهوری اسلامی سحری هم ندارد که مرغش ناله ای سر کند. داغ دل ما کهنه میماند.

احمد جان، در سکوت شرم آور ما تو را به بند باز گرداندند.  باز جدا شدیم: تو با قامتی افراشته و سبز تر از سرو، و ما با سری افکنده.  اما ای آنکه قلمت سوگند نسلی شد که به آزادی سلامی دوباره کرد، دل قوی دار که بهار خواهد آمد. و طوفانی  که رگبار بارانش دیوارهای اوین را فرو خواهد ریخت. و ما با «تپش پنجره ها»  باز وضو خواهیم گرفت، و بجای نماز وحشتی که سی سال است میخوانیم، سرود رهایی را فریاد خواهیم کرد.  لختی دیگر صبر کن احمد جان، بهار خواهد آمد.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای اسد خدا با شما نیست ولی بزودی با شما خواهد بود

خواندم که اخوی رهبر معظم، بشار اسد، گفته خدا با ایشان است. قدری اشتباه فرموده اند. خدا هنوز با ایشان نیست ولی بزودی با ایشان خواهد بود. مسیر ورود خدا را هم همه میدانند: حضرت باری تعالی یا سوار موشک های کروز ناتو نشان به دیدار نوچه ولی فقیه میرود، و یا بر روی داستان مردم شریف سوریه وارد قصر جلاد دمشق خواهد شد. و عجب کیفی دارد خدا را با اسد دیدن! و انشاءالله پس از ملاقات با اسد خدا سری هم به ولی فقیه ما میزند، چرا که میگویند راه تهران از دمشق میگذرد. فقط ما به بارگاه الهی دعا میکنیم نشسته بر مشت های ملت ایران به ملاقات مقام معظم برود. ما هشت سال جنگ دیده ایم و خود خدا شاهد است که جایی برای موشک خوردن نداریم. امین یا رب العالمین

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

اصلاح طلب شیاد و اصلاح طلب ساده لوح

آرزوی من این است روزی را ببینم که در آن مردم ایران از آزادیها و حقوق رایج در دموکراسی ها نظیر آزادی عقیده، مذهب، بیان،  تحزب و اجتماعات برخوردار باشند.  روزی که قانون و نه اراده فلان دیکتاتور یا نوچه هایش مملکت را بگرداند.  روزی که زن و مرد از حقوق برابر برخوردار باشند.  روزی که حکومت و قانون میان شیعه و سنی و بهایی و مسیحی و یهودی و زردشتی و بی دین هیچ فرقی قایل نشود. روزی که منابع ملی در راستای بهزیستی تمامی ایرانیان به کار روند.  روزی که همه اقوام ایرانی از حقوق مساوی برخوردار باشند و به ایرانی بودن خود افتخار کنند.  روزی که مبارزه با جهل و خرافات هدف باشد، و دکان چاه های امام نشین و امام زاده های جیب بر تخته شود.  دقیقا به همین علت نمیتوانم اصلاح طلب باشم و یا در برابر معرکه گیری اصلاح طلبانه ساکت بنشینم.

اصلاح طلب به جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایدار و معتقد است.  صد بار و به صد زبان هم این را گفته (آخرین نمونه اش فرمایشات اخیر آقای موسوی خوئینی هاست).  جمهوری اسلامی از دقیقه ای که نطفه مکروهش در مدرسه علوی بسته شد، جمهوری اعدام بی محاکمه، وعده های دروغین، توطئه بر علیه آزادی های مشروع مردم، چماق داری و شکنجه، بستن روزنامه ها، شکستن قلم ها، حجاب اجباری، سرکوب اقوام مختلف، اذیت و آزار اقلیت های مذهبی، هتک حقوق زنان، چپاول و تاراج منابع ملی، ترویج و حمایت از تروریسم بین المللی، و…بوده.  ذات ایدیولوژیک و نفس نهاد های این حکومت مطلقا محلی برای آنچه من آرزو دارم باقی نمیگذارند.  آزادی در گنداب ولایت فقیه مجال رشد ندارد.  حقوق انسانی در کشتارگاه جمهوری اسلامی محکوم به قربانی شدن است.  زن از دیدگاه این حکومت چیزی بین یک سوم و نصف مرد حساب میشود. از خیر سر پیغمبر اکرم است که زنده دفن کردن زن ها را ممنوع کرد، وگرنه این آقایان امروز زن زنده دفن میکردند.

اصلاح طلب ها دو دسته اند: شیاد و ساده لوح. اصلاح طلب شیاد بدون جمهوری اسلامی میمیرد، مثل ماهی از آب بیرون افتاده.  واقعا خیال میکنید که در یک ایران آزاد حتی یک میلیون رای هم میتوانند برای آقای خاتمی گدایی کنند؟  یا کسی برای امثال مهاجرانی و کدیور تره خرد میکند؟  مزروعی و موسوی خوئینی ها در یک ایران دموکراتیک چه خواهند کرد؟ برای اصلاح طلب شیاد مردم وجه حساب بانکی هستند که از آن ها در معاملات با سایر اراذل حکومت استفاده میکنند.  اصلاح طلب ساده لوح اما هنوز با نوستالژی خرداد ۷۶ نفس میکشد، و آب در آون گفتمانی میکوبد که از دل آن احمدی نژاد بیرون آمد.  بیچاره و حیران تنها به سراب بازگشت سیدی چشم دوخته که اگر هم باز گردد دگر بار امام زاده بی معجزه خواهد شد.  اصلاح طلب ساده لوح قانون اساسی را نمیخواند، به جنایت دوران امام راحل نگاه نمیکند، به هرز رفتن یک نسل در عصر اصلاحات نمی اندیشد.  اصلاح طلب ساده لوح مثل کبک سرش را در زیر برف غوغای اصلاح طالب شیاد پنهان میکند.

کسی که واقعا آزادی ایران را میخواهد میداند که خط امام یعنی خط استبداد و استحمار.  کسی که به حقوق بشر معتقد است میداند که جمهوری اسلامی فی نفسه ضد حقوق بشر است.  کسی که به حاکمیت مردم معتقد است میداند که اصل ۱۱۰ قانون اساسی بردگی سیاسی ملت ایران را تضمین میکند.  آنکه صادقانه و آگاهانه آزادی و عدالت میطلبد نمیتواند اصلاح طلب باشد.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

بری تازه از باغ آقای خاتمی

خاتمی با اشاره به افزایش خشونت و نفرت در جامعه: «همه و بویژه صاحبان قدرت از آمنه بیاموزند.»  جرس (۱۱ مرداد ۱۳۹۰).

بعید میدانم جرس فرمایش آقای خاتمی را تحریف کرده باشد، پس اصل را بر آن میگیرم که ایشان مطلب بالا را بیان فرموده اند.  آمنه مردی که به صورتش اسید پاشید و او را نابینا کرد را بخشید.  اگر «صاحبان قدرت» بخواهند از آمنه بیاموزند، چه کسی را بایاد ببخشند؟ در ایران یک صاحب قدرت هست به نام خامنه ای.  خامنه ای چه کسی را به خاطر ارتکاب کدام جرم باید ببخشد؟

آقای خاتمی، شما صحیح میفرمایید که در ایران خشونت و نفرات افزایش یافته.  ولی خشونت را «صاحبان قدرت» افزایش داده اند و نفرت در میان مردم به واسطه همان افزایش خشونت زیاد شده.  اگر باور ندارید از خود مردم بپرسید.  کسی در ایران خشونتی به آقای خامنه ای نکرده.  کسی بچه اصحاب قدرت را به کهریزک نبرده.  کسی جوان صاحب قدرت را در اوین شکنجه نکرده.  کسی پیرمرد صاحب قدرت را در زندان و دخترش را در مراسم تشییع جنازه پدرنکشته.  خشونت و نفرات دو سوی یک سکه اند.  همانطور که نمیتوانید از خشونت رهبر معظم تان بکاهید، نخواهد توانست نفرات مردم را کاهش دهید.  اگر حسن نیت داشتید هم و غم خود را معطوف شرایطی میکردید که «صاحب قدرت» نتواند خشونت کند.  ولی حتی وقتی رئیس جمهور بودید و مجلس هم با شما بود، صاحب قدرت خشونت کرد و شما از یک استعفای خشک و خالی هم دریغ فرمودید، تا لااقل شریک خشونت «صاحب قدرت» نباشید.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized