بایگانی ماهانه: آوریل 2010

جنبش سبز برای وصل کردن آمده است نه برای فصل کردن

بنده خدایی میگفت که باید تضاهرات ۲۲ خرداد را تحریم کرد! پرسیدم چرا؟ گفت از آن روی که به دعوت این اقایان است که خود سالها در دل این نظام جای داشته اند و چشم و چراغ آن بوده اند. اگر تظاهرات پای نگیرد، قیل و قال رهبری این اقایان به پایان میرسد، ورشکستگی اصلاح طلبان را خاص و عام به چشم میبیند، و بعد میشود جنبشی دموکراتیک را به سر منزل مقصود رساند. من دروغ نمیگویم. هیچ ارادت شخصی به اصلاح طلبها ندارم. از قیام ۱۸ تیر دانشجویان به این طرف نه به آن ها اعتماد داشته ام، نه به آن ها رای داده ام، و نه حاضرم زیر علمشان سینه بزنم. اما دو نکته را نباید از خاطر برد: اولا، هدف رسیدن به دموکراسی و احترام به حقوق بشر در ایران است. من اصلا اهمیت نمیدهم رهبری هست یا نیست و اگر هست اسمش چیست. تا آنجا که فردی حاضر است برای آزادی ایران و حقوق مردم ایران مبارزه کند، من مخلص آن شخص هستم. ثانیا، از هر فرصتی حتی برای یک لحظه باید برای مقابله با حکومت استفاده کرد، و فرقی هم نمیکند که این فرصت را چه کسی ممکن میسازد. ضمنا یک نکته را هم نباید از خاطر برد. خیلی از مردم ایران از این حکومت صدمه خورده اند. در این سی سال بسیاری به ناحق زندان رفته اند. هزاران هزار انسان شریف را شکنجه کرده اند. هزاران نفر را به شهادت رسانده اند. قتل زنجیره ای و محفلی راه انداخته اند. سنگسار کرده اند. به صورت دختر مردم اسید پاشیده اند. در ملا عام شلاق زده اند. دست و پا بریده اند. مملکت را غارت کرده اند. بعضی از اقایان سبز هم در سالهای این جنایات وکیل و وزیر بوده اند و بالنتیجه نمیتوانند انکار کنند که باید پاسخگو باشند. اما یکی از مهمترین خواسته های ملت آن است که هیچ کس بدون محاکمه عادلانه محکوم نشود. پس شکایات از این آقایان هم باید در محکمه صالحه مورد رسیدگی قرار بگیرد و شاکی نمیتواند خود قاضی هم باشد. در ضمن یک مقدار عفو و گذشت هم خوب چیزیست. به قول مارتین لوتر کینگ اگر سیاست چشم در برابر چشم را پیش بگیریم چندی نخواهد گذشت که ساکن شهر کوران می شویم. و در نهایت یک مطلب را هم باید به خاطر سپرد. آقای کروبی و آقای موسوی خیلی راحت میتوانستند دم ولی فقیه را مثل یزدی و عسگر اولادی و ولایتی بچسبند و الان جزو سبک بالان ساحلها باشند. چنین نکردند و به جای آن کتک خوردند، دشنام شنیدند، و از مشاغل و مناصب خود بر کنار شدند. پسر خواهر یکی را شهید کردند و پسر دیگری را اسیر و شکنجه. نمیشود که فقط خطاها را دید و خدمتها را نادیده گرفت.

من نه پسر خاله آقای کروبی هستم و نه رفیق آقای موسوی. گفتم که به اصلاح طلب ها هم رای نداده و در آینده هم به آنان رای نخواهم داد. اما هدف من و آرزوی من ایرانی است آزاد که در آن همه ایرانیان از زندگی شرافتمندانه برخوردار باشند. این همان هدفی است که بخاطر آن بهترین فرزندان این سرزمین شکنجه و اعدام شدند. این همان آرزویی است که به اسیر اوین و گوهردشت و کهریزک و رجایی شهر نیرو میدهد تا زیر ضربات کابل شکنجه گر مثل شیر مقاومت کند. من امروز به اقایان موسوی و کروبی احترام میگذارم چون انرژی و اعتبار و حتی زندگی خود را در خدمت این جنبش گذاشته اند، و این جنبش بلاشک جنبش رهایی ایران است. باورهای من با آقایان بر سر قانون اساسی و ولایت فقیه از پایه و اساس متفاوت است، اما اگر به انتخابات آزاد برسیم، آن اختلاف راه حل دموکراتیک دارد. و من فقط به دنبال آن راه حل دموکراتیک هستم. برای آزادی باید هزینه پرداخت و گاهی بخشی از آن هزینه گذشت است و تسامح. امیدوارم حاضر باشیم گذشته ای تلخ را با آینده ای شیرین عوض کنیم. به امید شهد شکر آزادی.

[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

زلزله از این حکومت شما بهتر است

خیمه شب بازی جدید ائمه جمعه این است که بگویند زلزله نتیجه «گناه» است و مردم مظلوم باید توبه کنند.  دروغ را سایرین میگویند، توبه را از مردم میطلبند.  تقلب را شورای نگهبان جنتی سامان میدهد، حساب زلزله را پای نگاه پسری و دختری میگذارند که رایشان را روز روشن میدزدند.  رادان و عزیز جعفری شکنجه و تجاوز میکنند و آدم میکشند، جوان شکنجه شده، پدر عزادار، مادر داغدار مسئول زلزله شناخته میشوند.  جنتی و مکارم شیرازی و سایر آقایان و آقازادگان ایران را میچاپند، کارگری که برای نان فرزندش  معطل است باید حساب زلزله را پس بدهد.  بی خود نیست که من و امثال من هم که دست و پا میزنیم همین خدای خصوصی خود را حفظ کنیم و با مولانا و حافظ دلمان را خوش، هر روز دلسرد تر میشویم.  آخر اگر خدا این است که جنتی و احمد خاتمی و علم الهدی میگویند، مرده شور آن خدا را ببرند و آن مذهب را و این آیت الله را.  زلزله از این حکومت شما بهتر است.  بلی میکشد، ولی تجاوز نمیکند.  آری خراب میکند، ولی اوین ندارد. دردناک است، ولی امام جمعه ندارد. خیمه شب باز میگوید زلزله نتیجه نگاه شهوانی است و هوس های  انسانی.  من نمیدانم این چه گناه کبیره ای است که ما کردیم که به چنگ و دندان این حکومت بدتر از زلزله دچار شدیم.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

خرداد ۸۸ را از یاد نبریم

بعضی وقتها مینشینم و عکس های خرداد پارسال را نگاه میکنم.  رودی خروشان از انسانهای مصمم که سکوتشان فریاد است و فریادشان ندای آزادی ایران.  دلم برای آن خرداد تنگ میشود. میزنم به فضای مجازی اینترنت.  هرچه فضای واقعی  بسته تر شده ، دعوا درفضای مجازی  شدید تر شده.  اگر کسی بگوید تمام مخالفان حکومت حاضر یک سیاق دارند حرف بی موردی زده.  این را هم آقای موسوی میداند، هم اصلاح طلب میگوید، و هم سکولار ساختار شکن به چشم میبیند.  پس اصل این تنوع هم واقعی است و هم بی خطر.  در این میان دو دسته، در مواردی نا خواسته و گاهی هم خواسته، این تنوع و تکثر را میخواهند به جنگ هفتاد و دو ملت تبدیل کنند.  دسته اول کسانی هستند که میگویند این نهضت باید همه چیز را از ریشه تغیر دهد، هرکه روزی روزی در انقلاب ۵۷ نقشی داشته یا در این حکومت مقامی، بی آنکه دادگاهی لازم باشد و حسابی در کار، باید محکوم شود و از ابراز وجود محروم.  این حرف بی موردی است.  اگر به این حساب باشد دستکم ۷۰ درصد پدر مادر ها و پدر بزرگ مادر بزرگها را باید از صفوف مبارزه بیرون کرد. دسته دوم کسانی هستند که میگویند ناف این جنبش را با اصلاح طلبی بریده اند، و ماحصل این مبارزات ارث این آقا است یا آن اقا زاده.
مردمی که آن خرداد به یاد ماندنی به خیابان ها آمدند چه میخواستند؟  بعضی فکر میکنند ملت آمد و شهید داد فقط به آن علت که در انتخابات تقلب شده بود.  درجمهوری اسلامی سخت است انتخاباتی را یافت که در آن تقلب نشده باشد.  با آن شورای نگهبان کذایی مگر میشود انتخابات سالم داشت؟ حتی رفراندوم ۱۳۵۸(همان رفراندومی که من در آن به جمهوری اسلامی رای آری دادم) جنبه ای متقلبانه داشت چرا که تا آخرین لحظه مردم فقط میتوانستند بگویند جمهوری اسلامی آری یا نه.  مردم آمدند و کشته دادند تا عزت و آزادی را به زندگی خود باز گردانند، و هیچ فرقی نمیکند این عزت و آزادی تحت چه لوایی بیاید.
من آمار نگرفته ام و ادعای بیجا هم نمیخواهم بکنم ولی آن قدر که به ذهن و گمان من میرسد مردم ایران هم مسلمانند و هم آزادی و حقوق انسانی خود را میخواهند.  برای همین هم به خیابان آمدند و از همین جهت هم عاشقانه ایستادند، کتک خوردند، به شکنجه گاه رفتند و شهید شدند.  آنکه میخواهد این نهضت را «رستاخیزی» بر علیه اسلام معرفی کند‎، و دیگری که میکوشد اساس آن یعنی آزادی خواهی را انکار نماید هردو یا مغرض هستند یا نا آگاه.  آنکه میگوید این جنبش فقط در واکنش به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری روی داد و تمام و کمال آن دست پخت اصلاح طلبان است و مایملک ایشان، از ۱۵۰ سال مبارزه برای حکومت قانون و دموکراسی در ایران بی اطلاع است.  فراموش میکند که در همین سی سال اخیر چه سر های نازنینی بر سر دار رفتند چرا که اسرار ولایت را هویدا میکردند. دیگری هم که میخواهد نقش آقایان موسوی و کروبی را انکار کند بی انصافی کرده.  این آقایان میتوانستند فردای انتخابات غری بزنند و ناله یی بکنند و بعد مثل آن بنده خدا شکایتشان را نزد خدا ببرند.  در آن صورت نه خودشان کتک میخوردند، نه خواهر زاده شان شهید میشد، و نه پسرشان را دستگیر کرده به مسجد ضرار میبردند.  پس آقایان فداکاری کردند، و مردم هم که به نیت عزت و آزادی آمده بودند از ایشان حمایت نمودند.
حرف ما امروز باید آن باشد که رود خروشان این جنبش قرار است سنگ کدام آسیاب را بگرداند. استقامت و مقاومت برای چیست؟  فعال ماندن و مبارزه کردن به چه جهت است؟  وقتی میخواهم اطلاع رسانی کنیم، کدام اطلاع را میرسانیم؟  حرف حسابمان چیست؟ من نه با اسلام دعوا دارم و نه حال و حوصله مٔو از ماست کشیدن در باره اینکه حامیان این یا آن گروه چند نفرند.  ضرب المثلی قدیمی‌ میگوید دیگی‌ که برای من نمیجوشد بگذار کله سگ‌ در آن بجوشد.  جنبش سبز هم اگر برای آزادی نیست، هیچ فرقی‌ نمیکند برای چیست.     وظیفه یکا یک کسانی‌ که قلبشان برای آزادی ایران میطپد آان است که جنبش را جنبش عزت و آزادی نگاه دارند و به فرصت طلبان رنگارنگ اجازه ندهند که تلاشهای میلیونها ایرانی و خون دستکم یک صد شهید و درد هزاران اسیر دستمایه و بازیچه اهداف شخصی‌ و گروهی معدودی شوند.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

عاقبت محتوم دیکتاتوری و جنایت

دادگاهی در آرژانتین دیکتاتور سابق آن کشور را به ۲۵ سال زندان محکوم کرد.  ژنرال بیگنون آنگاه که در مقام فرماندهی کمپ مخوف مایو بود  دستور ربودن و شکنجه تعدادی از چپگرایان آرژانتینی را صادر کرده بود. بدنبال رای دادگاه، رئیس سازمان حقوق بشر «مادران پلازا مایور» گفت:»عدالت اگرچه آهسته آمد ولی نهایتا به مقصد رسید.»  دادگاه و محکومیت ژنرال بیگنون آنگاه ممکن شد که دادگاه عالی آرژانتین قانون افو مسولین جنایات سالهای ۱۹۷۶-۸۳ را باتل ایلام کرد.  بر پایه گزارشها، در این هفت سال ۳۰،۰۰۰ آرژانتینی توسط نظامیان حاکم کشته یا ناپدید شدند. شش نظامی دیگر همراه بیگنون به زندان محکوم شدند ( از سایت بی بی سی).
در قران آیه ای هست که میگوید » خداوند بر دلها و گوش هایشان مهر نهاده و بر دلهایشان پرده کشیده.»  این را از آن جهت ننوشتم که ادعای قران شناسی و مسلمانی کنم یا بگویم به به چون قرآن گفته پس حتما همین است. ولی اگر فقط یک جا باشد که این آیه صدق کند، سرنوشت دیکتاتور هاست.  اگر به زندگی ده دیکتاتور در عصر مدرن نگاه کنید یک نفرشان عاقبت به خیر نشده.  حتی آن دیکتاتوری که در رخت خوابی در قصرش به درک واصل شده، عمری را در دلهره و تشویش گذرانده.  مثل صدام هر شب را در خانه ای خوابیده. به بهترین دوستان و حتی نزدیکترین خویشانش اعتماد نمیکرده.  میدانسته که پیش و پس از مرگ به لعنت اهل جهان گرفتار است.  از قطع سر چارلز پادشاه انگلیس در۱۶۴۹ تا روزی که صدام حسین را مثل موش از سوراخ بیرون کشیدند، کم دیکتاتور زندانی، ترور و اعدام  شده اند؟  باز در ایران خامنه ای دستور سرکوب میدهد و مرتضوی اعدام میکند و رادان شکنجه!

آنچه در آرژانتین روی داد برای ما باید دو درس به همراه داشته باشد:  اول آنکه سقوط و خفت دیکتاتور دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.  قطار عدالت ممکن است سریع السیر نباشد، اما به ایستگاه هر دیکتاتوری خواهد رسید.  ایستگاه سید علی آقا هم از این اصل مستثنا نیست.  دوم اینکه مردم ایران نباید حتی برای لحظه ای امید و اعتماد خود به فردایی آزاد را از دست بدهند.  من نمیدانم دقیقا چند نفر در دهه شصت برای آزادی ایران به شهادت رسیدند، اما جلاد های آرژانتین که سی هزار نفر را در هفت سال کشتند به کجا رسیدند؟  توانستند از آمدن بهار آزادی جلو گیری کنند؟  آن دیکتاتوری حمایت آمریکا را داشت چرا که چپی ها را میکشت و مدعی بود جلو کمونیسم ایستاده.  این دیکتاتوری که را دارد بجز سوریه و کره شمالی و ونزوئلا؟

این که دیکتاتوری بی عاقبت است را همه میدانند مگر خود دیکتاتور!  از همین روی وقتی به دیکتاتور فکر میکنم به یاد آن آیه قرآن میافتم .

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

اتحاد و اختلاف در جنبش سبز

من این چهار خط را صرفا به عنوان یک نظر مینویسم و از دوستانی هم که دلخور خواهند شد پیشاپیش عذر میخواهم.  در ایران میلیون ها آدم از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به تنگ آمده اند.  یکی بچه اش در زندان است، دومی به نان شب محتاج است، سومی میخواهد بدون روسری به خیابان برود، چهارمی میخواهد آزاد باشد به زبان مادری اش صحبت کند، پنجمی میخواهد دین سنتی را دنبال و ترویج کند، ششمی میخواهد از این که بهایی است دلش نلرزد، هفتمی میخواهد درویش باشد و کتک نخورد، هشتمی میخواهد روزنامه نگار باشد و شلاق نخورد، و… همه اینها یک نظر و سلیقه ندارند ولی در یک اصل شاید همه متفق القول باشند و آن این است که اگر در ایران دموکراسی برقرار شود درد هرکس را مرهمی خواهد شد و آرزوی هرکدام را امیدی خواهد بود .  این جنبش ذاتا فقط یک اصل برای اتحاد میتواند ارائه کند و آن هم دموکراسی است به مفهوم و معنی لیبرال آن: مردم سالاری که از طریق انتخابات آزاد اعمال میشود، احزاب آزاد، رسانه های گروهی آزاد، برابری در مقابل قانون، آزادی دین و اندیشه، و احترام به حقوق بشر. آزادی های سیاسی و اجتماعی و رعایت حقوق بشر تنها اصولی هستند که از اصلاح طلب تا ساختارشکن، از درویش تا سلطنت طلب، از فمینیست تا هوادار دین سنتی از آن ها حمایت میکنند. اگر دغدغه اتحاد در جنبش را داریم، این اصول را باید ترویج و حمایت کنیم.  اما بلاشک بعضی هم در این جنبش هستند که میخواهند خرده حساب های قدیمی را به خرج خون ملت تصفیه کنند. عده ای هم هستند که جنون انتقام گیری چنان کورشان کرده که حاضرند فردای فرزندان ایران را قربانی لذت لحظه ای کنند که خصم شان به خون میغلطد.  گروهی هم هستند که فکر میکنند مردم ایران به واسطه انقلاب ۱۳۵۷ به آنان بدهکارند. دسته ای هم هستند که در رویای روز های خوش ریاست و آقایی گذشته چشم بر این خیزش قهرمانانه برای آزادی ایران و خون شهیدان آن میبندند.

هیچ نهضت و جنبشی در تاریخ از اتحاد صد در صدی بهره نبرده.  این جنبش هم فقط میتواند به آن امید ببندد که آنان که حاضرند بهای آزادی و حقوق انسانی را بپردازند متحد باقی بمانند.  آنکه به آزادی و حقوق انسانی پایبند نیست جدا میشود و میرود و هیچ فرقی هم نمیکند که چه قدر از مواهب اتحاد بنویسیم و بگوییم.  آنکه فقط با غرض حفظ یا بازگیری منافع شخصی به جنبش پیوسته یا امروز و یا فردا به جنبش ضربه خواهد زد.  آنکه تنها هدفش انتقام است، دیر یا زود راهش را از آنکه قلبش برای آزادی مردم ایران میطپد جدا خواهد کرد.  باید نگران آن باشیم که آزادی خواهان متحد باقی بمانند. تقویت این اتحاد هم فقط از طریق ترویج و شفاف سازی اصولی است که آنان را متحد باقی نگاه میدارد: دموکراسی و حقوق بشر.

بعضی از اختلاف وحشت دارند و جدایی قلبشان را میلرزاند.  به نظر من اختلافی که حل آن مواضع و خواسته های افراد و گروه ها را شفاف میکند و نشان میدهد چه کسی با چه ظنی به این جنبش پیوسته خیلی هم خوب است.  جدا شدن از کسانی که خواسته های شخصی و ناچیز را بر آزادی ایران و استیفای حقوق مردم ایران ترجیح میدهند هرچه زودتر روی دهد بهتر است.  آنوقت نمیترسیم ،که در جمع یاران همدل با هم هستیم، و همدلی امروز یعنی قبول دو اعتقاد: دموکراسی و حقوق بشر.  اما اینکه امروز در جمع یاران همدل ممکن است اختلافی باشد تا اندازه ای از آن روست  که انرژی جنبش راهی برای خروج جهت اعتراض بر علیه دیکتاتوری ندارد.  این انرژی محبوس در دل نهضت میتواند در مواردی مخرب شود.  باید به هوش باشیم تا از این تخریب جلوگیری کنیم. برای چند ماه شرکت در تظاهرات راه خروج انرژی جنبش بود.  این روز ها که تظاهراتی نیست، جایی نداریم که مرگ بر دیکتاتور را فریاد بزنیم ومحلی نیست که رای دزدیده شده را بطلبیم.  این است که گاهی به جان هم دیگر می افتیم و این تنها اختلافی است که به گمان من خطرناک است.  تنها راه متوقف کردن این این کشمکش درونی آن است که اولا دلیل آن را ببینیم و ثانیا راه هایی بیابیم تا انرژی نهضت در جهت مقابله با دیکتاتوری به کار رود و در درون نهضت هرز نشود.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

چهار پرسش در برابر جنبش سبز

۱) اهداف کوتاه مدت این جنبش کدامند؟
الف) برکناری احمدی نژاد و انتخابات مجدد.
ب) پاسخ (الف) و آزادی زندانیان سیاسی
ج) پاسخ های (الف) و (ب) به علاوه مجازات عوامل سرکوب حوادث اخیر
د) پاسخ های (الف) و (ب) و (ج) و اخذ ضمانتهای معتبر برای اجرای انتخابات آزاد و رفع توقیف از نشریات منتقد

۲) اهداف دراز مدت این جنبش کدامند؟
الف) جنبش اهداف دراز مدت ندارد.
ب) محدود کردن اختیارات ولی فقیه در چهارچوپ قانون اساسی
ج)  پاسخ (الف) به علاوه  محدود کردن اختیارات شورای نگهبان
د) اصلاح قانون اساسی و حذف یا تشریفاتی کردن ولی فقیه
ه) تغییر رژیم

۳) جایگاه کسانی که با جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن مخالفند و اعتراض خود را فقط با روشهای مسالمت آمیز بیان میکنند چیست؟
الف) حقی ندارند چون با قانون اساسی و ولایت فقیه مخالفند
ب) نباید سرکوب شوند ولی از حقوق برابر با آنان که به قانون اساسی الزام دارند برخوردار نیستند
ج) باید از حقوق برابر با سایر شهروندان در همه زمینه ها برخوردار باشند

۴) اقلیت های مذهبی از جمله بهاییان، اقلیت های قومی، و زنان مورد ستم مضاعف هستند؟ و اگر هستند چگونه باید از آنان رفع ستم کرد.

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

دوستان هوادار قانون اساسی، خامنه ای کدام اصل آن قانون را نقض کرده؟

فرض کنید فردا خامنه ای به اقایان اجازه ملاقات داد و آن ها هم رفتند و مذاکره شروع شد.  اقایان میگویند قانون اساسی را قبول دارند، و قانون اساسی هم اختیارات رهبر و شورای نگهبان را صریحا مشخص کرده.  رهبر رییس قوه قضاییه را تعین میکند و اساسا تمام آن قوه در ید قدرت ولی فقیه است. بسیار خوب.  همان قوه و دادگاه هایش حق دارند کسانی را که متخلف تشخیص میدهند مجازات کنند.  سی سال است که همین کار را کرده اند.  سال ۱۳۶۷ وقتی همین داد گاه ها یک عده را که حکم زندان داشتند کشتار جمعی کردند، به حکم آقای خمینی ولی فقیه عصر بود.  از همین اقایان کدام یک اعتراض کرد؟  خوب امروز هم اگر ولی فقیه دوم بخواهد زندانیان سیاسی را کشتار کند، مطابق این قانون اساسی و سنت آقای خمینی مجاز نیست؟  اگر میگویید نیست، چرا؟
قانون اساسی میگوید شورای نگهبان را مستقیما یا غیر مستقیم ولی فقیه تعین میکند.  باز میگوید این شورا هم حق نظارت بر انتخابات را دارد و هم تفسیر قانون اساسی را.  خوب شورا قانون را به این طریق تفسیر کرده که نظارت استصوابی  قانونی است.  از حق تفسیر که قانون اساسی به آن داده استفاده کرده.   اگر قانون اساسی را قبول دارید چرا به این شورا خورده میگیرد؟
قانون اساسی میگوید کنترل رادیو و تلوزیون با ولی فقیه است، و همان ولی فقیه مسئول است  ما را به “مقام انسانیت” برساند.  ولایتش هم مطلقه است.  بسیار خوب.  ولی فقیه رادیو تلویزیون را به ضرغامی سپرده و از کار کرد آن هم راضی است.  کجای این غیر قانونی است؟
قانون اساسی میگوید در مسایل عالیه کشور ولی فقیه حرف آخر را میزند و میتواند حکم حکومتی بدهد که ورای تمام قوانین، لازم الاجرا است.  خوب در باب این انتخابات اخیر ولی فقیه حرف آخر را زد و حکم حکومتی را داد.  چرا وقتی با حکم حکومتی او کاندیداتوری دکتر معین ممکن شد داد و قال نکردید؟
در نهایت بنده از دوستانی که هم خر را میخواهند و هم خدا را میپرسم: «لطف کنید و به شکل مشخص بفرمایید کدام اصل از قانون اساسی را مقام ولایت نقض کرده.»  تازه اگر هم نقض کرده بود، مگر مطابق همان قانون اساسی مجلس خبرگان مسئول رسیدگی نبود؟  خوب مجلس خبرگان و ریس آن میگویند آقا هیچ خطایی نکرده و بهترین رهبر است، حرف حساب شما چیست؟

4 دیدگاه

دسته Uncategorized

دموکراسی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر

میگویند باید امروز «همه با هم» باشیم، و جبهه خود را در برابر کودتا متحد نگاه داریم.  ما این غلط «همه با هم» را سال ۱۳۵۷ کردیم، چوبش را هم خودمان خوردیم و هم بچه هایمان. امروز تنها وقتی با هم هستیم که هدفمان مشترک است.  هدف من این است که ایران با دموکراسی بگردد، زندانی سیاسی نباشد، روزنامه ها آزاد باشند، احزاب مختلف اجازه فعالیت داشته باشند، رای مردم را روز روشن ندزدند، ۱۲ نفر متقلب نوکر صفت نگویند چه کسی میتواند کاندیدا باشد، کسی حکم حکومتی نکند، به زن و دختر مردم امر نکنند یا روسری یا تو سری، قوه قضاییه مستقل باشد و مردم در برابر قانون مساوی.  اگر اصلاح طلب ها هم همین را میخواهند من نوکرشان هم هستم.  اما اگر هدفشان «حفظ نظام است،» اگر فقط میخواهند «احمدی نژاد برود و آقای موسوی بیاید،» اگر کعبه آمالشان «عصر آقای خاتمی» است، اگر باور دارند که بر خلاف شواهد تئوریک و تاریخی، در چهارچوب این قانون اساسی میتوان دموکراسی داشت، اگر به دموکراسی یعنی مردمسالاری–نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر– باور ندارند، من یک نفر راهم را جدا میکنم و میروم پی کار خودم.  لازم هم نیست که کسی بگوید «به درک، خوش آمدی.»  اگر من و امثال من اقلیت ناچیزی هستیم، که دوستان اصلاح طلب به بزرگواری خود ما را نادیده گرفته و خروجمان از دایره «نیم خودی ها» را مغتنم میشمارند.  اگر هم که من و امثال من اقلیتی قوی یا اکثریت را تشکیل میدهیم، همان بهتر که گربه را در حجله بکشیم، چرا که جنگ اول به از صلح آخر است.  ۱۳۸۹، ۱۳۵۷ نیست.  این تقریبا ۳۲ سال نشان داد که اگر رسم حکومت درست نشود حساب ما با اوین و چوبه دار است، چه زندانی سیاسی سال ۶۷ باشیم چه عبدلله نوری، منوچهر محمدی یا اکبر گنجی زیر سایه دولت اصلاحات.  خلاصه دوستان عزیز اصلاح طلب این یک حقیر سر تا پا تقصیر حرفش این است: اگر کف خواسته هایتان دموکراسی است، دستتان را میبوسم، و اگر هر چیز دیگر است (از جمله مردم سالاری دینی)، از شما به خیر و از ما به سلامت.

7 دیدگاه

دسته Uncategorized

اصلاح طلبان و انتخابات

به نظر من اصلاح طلبان در یک انتخابات واقعا آزاد بازنده خواهند بود.  کما اینکه قانون اساسی این حاکمیت سراپا به خون آغشته هم در یک رفراندوم آزاد به زباله دان تاریخ فرستاده خواهد شد. حالا اگر این نظر صحیح باشد، اصلاح طلبان از جنبش سبز چه میطلبند؟
(۱) بازگشت به بازی.  انتخابات ۲۲ خرداد اصلاح طلبان را از حاشیه دایره خودی ها بیرون کرد.  انتخابات ریاست جمهوری پیام مشخص اتحاد سپاه و بیت رهبری به اصلاح طلبان بود که از نظر این اتحاد، تاریخ مصرف اصلاح طلبان به پایان رسیده و رژیم قصد دارد آنان را کاملا از حکومت بیرون براند.  اصلاح طلبان میخواهند از جنبش سبز به عنوان ابزاری برای بازگشت به حاشیه خودی ها استفاده کنند.  دو راه حل برای این بازگشت موجود است (از دید اصلاح طلبان).  اول، راه حل سریع :استعفا یا برکناری احمدی نژاد و انتخابات مجدد.  دوم، راه حال تدریجی: بازگشت گام به گام اصلاح طلبان که در انتخابات ۱۳۹۲ به نتیجه نهایی خود میرسد.
(۲) انتخابات آزاد برای خودی ها.  اتحاد سپاه و بیت رهبری نشان داد که فقط انتخاباتی را می پذیرد که توسط عوامل این اتحاد مهندسی شده باشد.  اصلاح طلبان میخواهند شرایطی ایجاد شود که در انتخابات آنان و کاندیدا های اتحاد سپاه و بیت از شرایط تقریبا برابر برخوردار باشند. در عین حال  اصلاح طلبان کاملا آماده اند تا مثل انتخابات مجلس ششم برای اتحاد سپاه و بیت یک سهمیه محفوظ در نظر بگیرند.
(۳) آزادی مدیریت شده مطبوعات خودی.
(۴) آزادی زندانیان سیاسی خودی.
(۵) مدیریت علمی اقتصاد کشور.
(۶) محدود کردن نفوذ سپاه در سیاست و اقتصاد.
پس همانطور که آقایان بارها گفته اند و از این بابت باید به ایشان در صداقت نمره قبولی داد، اساسا قانون اساسی و نوع حکومت باید دست نخورده باقی بماند،  چون بقای اصلاح طلبان بسته به حفظ نظام است. اما حفظ نظام یعنی حفظ قدرت ولی فقیه که به عنوان نهادی انحصار طلب ذاتا به دنبال محدود کردن دایره خودی هاست.  اصلاح طلبان میدانند که «قدرت را فقط با قدرت میشود مهار کرد.»  دقیقا از همین روی به حضور مردم در صحنه نیاز دارند: قدرت مردم در برابر قدرت ولی فقیه و حامیانش.  خروج مردم از صحنه یا حضور «کنترل نشده» آنها هردو به معنی پایان آخرین نفسهای اصلاح طلبان (به معنی متعارف آن) است.  اما این حضور کنترل شده هر روز رنگ میبازد و این اصلاح طلبان را نگران میکند.  بدون حمایت مردم ولی فقیه و متحدانش اصلاح طلبان را در چند روز به خاموشی کامل خواهند کشاند. دقیقا از منظر همین نگاه ابزاری است که اصلاح طلبان به این می اندیشند که مردم را به شرکت در انتخابات باز گردانند.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized