بنده خدایی میگفت که باید تضاهرات ۲۲ خرداد را تحریم کرد! پرسیدم چرا؟ گفت از آن روی که به دعوت این اقایان است که خود سالها در دل این نظام جای داشته اند و چشم و چراغ آن بوده اند. اگر تظاهرات پای نگیرد، قیل و قال رهبری این اقایان به پایان میرسد، ورشکستگی اصلاح طلبان را خاص و عام به چشم میبیند، و بعد میشود جنبشی دموکراتیک را به سر منزل مقصود رساند. من دروغ نمیگویم. هیچ ارادت شخصی به اصلاح طلبها ندارم. از قیام ۱۸ تیر دانشجویان به این طرف نه به آن ها اعتماد داشته ام، نه به آن ها رای داده ام، و نه حاضرم زیر علمشان سینه بزنم. اما دو نکته را نباید از خاطر برد: اولا، هدف رسیدن به دموکراسی و احترام به حقوق بشر در ایران است. من اصلا اهمیت نمیدهم رهبری هست یا نیست و اگر هست اسمش چیست. تا آنجا که فردی حاضر است برای آزادی ایران و حقوق مردم ایران مبارزه کند، من مخلص آن شخص هستم. ثانیا، از هر فرصتی حتی برای یک لحظه باید برای مقابله با حکومت استفاده کرد، و فرقی هم نمیکند که این فرصت را چه کسی ممکن میسازد. ضمنا یک نکته را هم نباید از خاطر برد. خیلی از مردم ایران از این حکومت صدمه خورده اند. در این سی سال بسیاری به ناحق زندان رفته اند. هزاران هزار انسان شریف را شکنجه کرده اند. هزاران نفر را به شهادت رسانده اند. قتل زنجیره ای و محفلی راه انداخته اند. سنگسار کرده اند. به صورت دختر مردم اسید پاشیده اند. در ملا عام شلاق زده اند. دست و پا بریده اند. مملکت را غارت کرده اند. بعضی از اقایان سبز هم در سالهای این جنایات وکیل و وزیر بوده اند و بالنتیجه نمیتوانند انکار کنند که باید پاسخگو باشند. اما یکی از مهمترین خواسته های ملت آن است که هیچ کس بدون محاکمه عادلانه محکوم نشود. پس شکایات از این آقایان هم باید در محکمه صالحه مورد رسیدگی قرار بگیرد و شاکی نمیتواند خود قاضی هم باشد. در ضمن یک مقدار عفو و گذشت هم خوب چیزیست. به قول مارتین لوتر کینگ اگر سیاست چشم در برابر چشم را پیش بگیریم چندی نخواهد گذشت که ساکن شهر کوران می شویم. و در نهایت یک مطلب را هم باید به خاطر سپرد. آقای کروبی و آقای موسوی خیلی راحت میتوانستند دم ولی فقیه را مثل یزدی و عسگر اولادی و ولایتی بچسبند و الان جزو سبک بالان ساحلها باشند. چنین نکردند و به جای آن کتک خوردند، دشنام شنیدند، و از مشاغل و مناصب خود بر کنار شدند. پسر خواهر یکی را شهید کردند و پسر دیگری را اسیر و شکنجه. نمیشود که فقط خطاها را دید و خدمتها را نادیده گرفت.
من نه پسر خاله آقای کروبی هستم و نه رفیق آقای موسوی. گفتم که به اصلاح طلب ها هم رای نداده و در آینده هم به آنان رای نخواهم داد. اما هدف من و آرزوی من ایرانی است آزاد که در آن همه ایرانیان از زندگی شرافتمندانه برخوردار باشند. این همان هدفی است که بخاطر آن بهترین فرزندان این سرزمین شکنجه و اعدام شدند. این همان آرزویی است که به اسیر اوین و گوهردشت و کهریزک و رجایی شهر نیرو میدهد تا زیر ضربات کابل شکنجه گر مثل شیر مقاومت کند. من امروز به اقایان موسوی و کروبی احترام میگذارم چون انرژی و اعتبار و حتی زندگی خود را در خدمت این جنبش گذاشته اند، و این جنبش بلاشک جنبش رهایی ایران است. باورهای من با آقایان بر سر قانون اساسی و ولایت فقیه از پایه و اساس متفاوت است، اما اگر به انتخابات آزاد برسیم، آن اختلاف راه حل دموکراتیک دارد. و من فقط به دنبال آن راه حل دموکراتیک هستم. برای آزادی باید هزینه پرداخت و گاهی بخشی از آن هزینه گذشت است و تسامح. امیدوارم حاضر باشیم گذشته ای تلخ را با آینده ای شیرین عوض کنیم. به امید شهد شکر آزادی.
[tweetmeme source=”khanehdust” only_single=false]