بایگانی ماهانه: مارس 2010

۱۲ فروردین روز حق تعین سرنوشت

«چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند…» روح الله خمینی

سی سال است که جمهوری اسلامی به اعتبار آرای یک عده که قریب به اتفاق آنان حتی کتاب (امروز) معروف آقای خمینی را نخوانده بودند، ادعای مشروعیت کرد. اقا گفته بود آب و برق را مجانی میکند، «روحیات [ما] را عظمت میدهد،» وما را به «مقام انسانیت» میرساند. امثال من بچه های ۱۶-۱۷ ساله و خانم جان من پیر زن ۶۰-۷۰ ساله و یک مشت جاهل ساده لوح دیگر حرفهای آقا را باور کردند و به این حکومت رای دادند. بهار آزادی ۱۳۵۸ را ولی فقیه اول در کوتاه زمانی به خزان دیکتاتوری و سرکوب بدل کرد. روزنامه ها تعطیل شدند، زنان را با توسری روسری پوشاندند، آنرا که از آزادی میگفت و مینوشت زبان بریدند و قلم شکستند. کرد و ترک و ترکمن را به خون کشیدند. در کوچه و خیابان و بازار و دانشگاه، چماقداران آقا و چاقوکشان ولایت به جان بچه های مردم افتادند، کشتند و چشم از کاسه در آوردند. انقلاب فرهنگی راه انداختند، تا فرهنگ را سر ببرند. دیپلمات گروگان گرفتند، تا هرکه گفت بالای چشم آقای خمینی ابروست خفه کنند. جنگی را که میشود پس از دو سال به پایان برد هشت سال ادامه دادند و کارخانه شهید سازی راه انداختند تا چراغ خانه ولی فقیه با خون فرزندان این سرزمین روشن باقی بماند. با همه این تفاصیل، آن سخنرانی کذایی بهشت زهرا و آن رفراندوم ۱۲ فروردین یک حسن داشت. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. ما بر اساس همان سخنرانی ولی فقیه اول و همان رفراندوم ۱۲ فروردین، باید مسلم ترین حق خود به عنوان یک ملت را بطلبیم. به امام جائر هم میگوییم که این حق را التماس نمیکنیم، آن را با قدرت از او و لشگر ساندیس نوشش میگیریم. بدون حق تعین سرنوشت ایران و ایرانی میان اوامر شاهانه و فرامین ولیانه دست و پا خواهد زد. بدون حق تعین سرنوشت نسل من در بیابانهای خوزستان و کوه های کردستان، شکنجه گاه های اوین وقتلگاه های گوهردشت قتل عام شد، نسل فرزندان من را هم میخواهند در خیابانهای تهران و سیاه چال های کهریزک نابود کنند. پیش از آنکه فاجعه دهه های شصت و هفتاد را تکرار کنند باید به این سیستم قتل و غارت و شکنجه پایان داد. امروز فریاد برای رفراندوم، فریاد برای آزادی و حقوق انسانی است. بیخود نیست که لفظ رفراندم «بسم الله» شده برای جنی به نام خامنه ای. این ۱۲ فروردین، روز حق تعین سرنوشت، رفراندوم را به فریاد یک ملت سبز بدل سازیم.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای امام جائر شکرمضاعف نوش جان فرمودند!

امام جائر سال جدید را سال همت مضاعف  و کار مضاعف نامیده.  برای اینکه به معنی و پیام این شکر خوری مضاعف پی ببریم باید ببینیم در سالی که گذشت، و کلا بیست سال امامت این غاصب، چه همت ها و کارهایی صورت گرفته، تا درک کنیم منظورش از مضاعف
کردن این کارها و همتها چیست.  این هم لیستی از کارها و همتهای این دیکتاتور و نوکرانش:
۱) نقض گسترده حقوق زنان، و اقلیت های مذهبی و قومی.
۲) سرکوب آزاد اندیشان، دگر اندیشان، روزنامه نگاران، و وبلاگ نویسان.
۳) اعدام تا حدی که ایران در این زمینه پس از چین دوم است.
۴) به قتل رساندن فرزندان شریف این ملت به جرم شرکت در راه پیمایی مسالمت آمیز.
۵) تقلبات گسترده در انتخابات.
۶) گستردن فقر، بیکاری، فحشا و
اعتیاد در سرتا سر ایران.
۷) غارت منابع ملی ایران.
۸) حمایت از تروریسم و تروریست ها در سر تا سر جهان.
۹) شدت دادن به فرار مغز ها از کشور، و گستردن مهاجرت اجباری ایرانیان.
۱۰) تبدیل کشور به
نیمه مستعمره چین و روس.
آقای خامنه ای و انصار ظلم!  کار و همت مضاعف شما مملکت ما را به افغانستان، یا زیمبابوه بدل خواهد کرد.  برای همین قصد داریم انشا الله از کار بی کارتان کنیم.  لطف بفرمایید و از این شکرهای مضاعف نخورید.  آن سبوی اسم گذاری های خنک و بی معنی شکست و آن پیمانه ریخت. اگر خیلی مایل به اسم گذری برای خود و اهل دربار خود هستید اسم امسال را بگزارید نئشگی مضاعف .  هم خودتان خوشحال تر خواهید بود هم آقای ولایتی.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

«قانون اساسی دیکتاتوری باید برود»

آقای مهندس موسوی سال جدید را سال استقامت نام گذاری کردند.  مهم این است که ما که هوادار این جنبش هستیم بدانیم استقامت برای چیست. این نیاز واجب جنبش است که اهداف مشترک و مشخص جریانات مختلف آن به گونه ای شفاف بیان شوند. این که به طور کلی بگوییم حکومت به مردم بی احترامی کرد، یا باید حقوق مردم رعایت شوند چندان مهم نیست.  مهم این است که بگوییم حقوق مردم مشخصا چه هستند و رسیدن به آن ها چه تغییرات نهادینی را می طلبد.  با بیان شفاف این نکات هواداران جنبش میدانند که باید برای رسیدن به آن تغییرات مبارزه کنند و استقامت به خرج دهند. بدون بیان آن ها، انرژی ها به هرز خواهند رفت و فرصت ها خواهند سوخت.  این دقیقا همان تراژدی هشت سال حکومت اصلاحات بود. آقای خاتمی از مردم سالاری صحبت میکردند و در برابر ولی سالاری سکوت.  دولا شتر سواری کردن این جنبش را هم خدای ناکرده دچار عاقبت دولت اصلاحات میکند.

هر بار که آقایان موسوی و کروبی از دلبستگی خود به این قانون اساسی صحبت میکنند، و در همان حال به دفاع از آزادی ها و حقوق مردم میپردازند، خود و طرفداران خود را دچار تناقضی میکنند که خروج از آن غیر ممکن است.  کافی است که اصل ۱۱۰ قانون اساسی را بخوانید و آن را با اصول مربوط به اختیارات شورای نگهبان همراه کنید تا ببینید که با وجود این اصول نه مردم سالاری ممکن است، نه آزادی، و نه اصلاحات ساختاری.  حالا رسم منحوس حکم حکومتی را هم به آن ها اضافه کنید، آش چنان شور میشود که آشپز هم از چشیدن آن ابا خواهد کرد. اصلاح طلب واقعی، درست مثل ساختار شکن واقع بین،  این را خوب میداند که ریشه تمام بدبختی های ما همین قانون اساسی است.تا این قانون اساسی بر جاست انتخابات تقلبی باقی است و هیچ فرقی هم نمیکند که کاندیدا کیست.  تا این قانون اساسی باقی است اوین و گوهردشت و کهریزک باقی است، فرقی هم نمیکند چه کسی در راس قوه قضاییه منصوب است.  تا این قانون اساسی باقی است ثروت ایران به بولیوی و غزه میرود و ایرانی در گرسنگی میخوابد. برای اینکه این واقعیات را ببینیم نه نیازی به دریافت دکترا در علم سیاست داریم، و نه علم غیب.  کافی است که قانون اساسی این حکومت را بخوانیم و از خود بپرسیم با توجه به اصول مربوط به ولی فقیه و شورای نگهبان آیا ممکن است آزادی، حقوق بشر و رفاه را در ایران دید؟  سی سال است در این مملکت این قانون اساسی حکم رانده و سی روز این ملت آزاد و مرفه نبوده.  اگر سیصد سال دیگر هم این قانون اساسی به جا باشد نه از آزادی خبری خواهد بود و نه از حقوق انسانی.  زندان و شکنجه، اعدام و قصاص، نقض حقوق زنان و زیر پا گذاشتن حقوق اقلیت ها، فقر و بیکاری و تورم، تروریسم پروری و ماجراجویی در صحنه بین المللی میوه های تلخ درخت مسموم این قانون اساسی هستند.  آقایان موسوی و کروبی که زحمات زیادی برای این جنبش کشیده اند و متحمل مشقات بسیاری شده اند خوب است به این سوال پاسخ دهند که اگر قرار است این سرچشمه دیکتاتوری و ظلم باقی بماند، مردم برای چه باید استقامت کنند؟

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

نوروز بر تمام مبارزین راه آزادی و حقوق انسانی مبارک باد

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

چهارشنبه سوری با همه توان به حمله اراذل به منزل آقای کروبی پاسخ دهیم

حمله مزدوران حاکمیت به منزل آقای کروبی حمله به یک شخص و خانواده وی نیست، حمله به دبیر کل حزبی که تا چند ماه پیش قانونی بود نیست، حمله به اصلاح طلبان نیست، حمله به یک جریان فکری نیست، حمله ای است علیه نهضت سبز آزادی.  حمله ای است بر علیه جنبشی که میخواهد امید را به ایران و ایرانی باز گرداند.  حمله ای است بر علیه شجره طیبه نسلی که به دروغ، ستم، تبعیض،چپاول وفقر نه گفته، قهرمانانه در برابر لشگر ظلم ایستاده، شهید و اسیر داده، در اوین و کهریزک شکنجه شده، اما هنوز بر پای ایستاده و دست رد بر سینه تسلیم و ذلت کوبیده.  وقتی شغال های رژیم به منزل آقای کروبی حمله میکنند، هدفشان این نسل است و نهضت این نسل. خانه آقای کروبی را مدتهاست به محبس او بدل کرده اند.  چه را در آن منزل میخواهند فتح کنند؟  که را در آنجا میخواهند شکست بدهند؟ مهدی کروبی را؟  نه آن خانه، خانه کروبی نیست، پایگاهی از پایگاه های مقاومت سبزاست.  این ها به خانه کروبی نمی تازند، به یکی از خاکریز های جنبش حمله میکنند. وظیفه ماست که از این خاکریزجنبش دفاع کنیم.  دشمن باید بداند که ما با فریاد هایمان، با شعارهایمان بر دیوارهای شهر، با تظاهرات پراکنده شب چهار شنبه، با آگاه کردن جهانیان از جنایات این حکومت، با تحریم و کم کاری، با افشای مزدوران، در برابر حملات دشمن به خاکریز هایمان مقابله خواهیم کرد.  بهار دارد میرسد و این آخرین نفسهای زمستان قلبهای تپنده این نسل قهرمان را افسرده نخواهند کرد.

2 دیدگاه

دسته Uncategorized

چهارشنبه سوری فریادی است که جنبش سبز باقی است و باقی خواهد ماند

جالب است، یک زمانی آقای خمینی گفته بود «انقلاب ما انفجار نور بود.»  متاسفانه حکومت بعد از انقلاب مثل یکی از آن حفره های سیاه در فضا شد که هرچه در اطراف آن هاست را به درون میکشند و نابود میکنند.  «انقلاب ما» به لطف «آقا» و اعوان و انصارآقا به جای  «انفجار نور»  بدل شد به » انفجار کور،» و مثل یکی از آن چاله های سیاه ضد ماده در فضا هرچه در اطرافش بود را بلعید و نابود کرد.  امروز زیر نگاه مضطرب و پر دغدغه نسلی که در آتش سرکوب و جنگ بعد ازانقلاب پرپر شد، نسل جوان ایران میخواهد سیاهی سی سال شکنجه و زندان، چماقدار و لباس شخصی، اعدام و سنگسار را از چهره ایران پاک کند.  این کار آسانی نیست.  فداکاری میخواهد، همت می طلبد، به شکیبایی نیاز دارد.  اما از همه بالاتر و مهمتر برای این جنبش، که ریشه هایش در قلب اسرایمان جای دارد و با خون شهدایمان آبیاری شده، آن است که مبارزین سبز فعال باقی بمانند.  این شعله پاک و جان بخش را نه لباس شخصی و بسیجی میتواند خاموش کند و نه چوبه دار و اوین.  دشمن جنبش سبز انفعال است.  از همین روی بر همه ما واجب است که از هر فرصت، هر چند مختصر، و از هر روزنه هر چند باریک، استفاده کنیم تا فریاد این جنبش را رسا نگاه داریم.  مهم این نیست که عمل ما در خدمت به نهضت آزادیخواهی در ایران کوچک است یا بزرگ.  مهم آن است که خدمتگزار راستین این نهضت باقی بمانیم.  گاهی تنها در خلوت یک کوچه میتوانیم دو کلمه سبز بر دیواری بنویسیم، یا ده سی دی ازعکس ها و فیلم های مربوط به جنبش را در خانه ها اندازیم. فکر نکنیم این کارها کوچکند و کم اهمیت.  سیلاب آزادی را قطرات بسیار کوچک آب میسازد.  چهار شنبه آخر سال فرصتی است استثنایی تا هرکه دلش برای آزادی و سربلندی ایران و ایرانی میطپد، هرکه نگران فردای این مملکت و نسلی دیگر از فرزندان آن است آن شب فرخنده را به شب شکست تاریکی در برابر نور بدل کند.  این فرصتی است تا هر شخص و هر محله تصمیم بگیرد آن شب چگونه میتواند به جنبش خدمت کند.  نه تظاهرات میلیونی است که برنامه ریزی دقیق بطلبد و نه به اعلامیه و حمایت و دستورالعمل نیازی هست. در چهارچوب مبارزه بدون خشونت، هر محله جبهه ای است برای به چالش کشیدن تاریکی توسط نور.  مهم این است که فعال باشیم. تا فعال باشیم مقاومت زنده است، و تا مقاومت زنده است امید باقی است، و تا امید باقی است «سبز» باقی است، و«سبز» نور را در برابر تاریکی پاس خواهد داشت.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

ما آب و برق مجانی میخواهیم!

سی و یک سال پیش آقای خمینی با دبدبه و کبکبه فرمودند آب را مجانی میکنیم، برق را مجانی میکنیم،…امروز تنها چیزی که در این مملکت برای مردم مجانی است اهانت به انسانیت شهروندان، شکنجه، بازداشت بی دلیل، فقر و بیکاریست.  از فرمایشات آقا سی و یک سال گذشت.  یا بگویید امام تان دروغ گفت، یا قبول کنید امامتان یک حرفی از سر نفهمی زد چون واقعا فکر میکرد اقتصاد مال خر است و در نتیجه حالا اقتصاد مملکت مثل خر در گل مانده، و یا اعتراف کنید که شما، رهروان امام تان و اسلام ناب، آنقدر بی عرضه هستید که برق را به جای مجانی کردن هر روز گران تر میکنید، بنزین را بجای مجانی کردن جیره بندی میکنید، گاز را به جای مجانی کردن در سوز زمستان قطع میکنید، آب را به جای مجانی کردن در گرمای تابستان از مردم دریغ میکنید.   شما و امام تان و وعده های دروغ و پوشالیتان حال ما را به هم میزنید.  ما آب مجانی، برق مجانی، گاز مجانی، اتوبوس مجانی میخواهیم.  یا به آنچه امامتان وعده داد عمل کنید یا بگویید غلط کردیم و گورتان را گم کنید.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

۱۲ فروردین، «روز حق رفراندوم»

سی و یک سال پیش، آقای خمینی در یک سخنرانی معروف در بهشت زهرا گفت اگر پدر های ما هم مشروطه را پذیرفتند، این ربطی به ما ندارد و هر نسلی باید برای خود تصمیم بگیرد و طرز حکومت مورد تائید خود را داشته باشد.  در ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ هم بر اساس همان حرفها و استدلالات رفراندومی برگزار شد و بر اساس آن جمهوری اسلامی، حکومت ایران شد.  همه میدانند که بر فرمایشات آقا در آن روز ها چه گذشت.  نفت و برق و گاز و آب مجانی که نشد هیچ امروز بنزین جیره بندی است، آب در گرمای تابستان و گاز واسط زمستان قطع میشود.  حاکمیت روز «آب و برق مجانی ندارد،» ولی ۱۲ فروردین  را روز جمهوری اسلامی میخواند به حساب آن رفراندوم.  این البته کمال وقاحت است و بیشرمی.  حاکمیتی که حتی دیگر انتخاب کدخدای ده را هم حاضر نیست آزاد برگزار کند، میگوید مردم در کمال آزادی جمهوری اسلامی را انتخاب کردند. آن رفراندوم خوب بود والی هرکه حالا حرف رفراندوم بزند محارب است و باید برود کهریزک.
من به این کار ندارم که ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ غالب رای دهندگان اصلا نمیدانستند آقای خمینی مدیریت مجهوران و صغیران را با «حکومت اسلامی» یکی میداند.  من با این کار ندارم که امثال بنده (که صغیر بودیم و مجهور) داد زدیم استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.  آزادی مان را چماقداران و چاقوکشان لباس شخصی در همان بهار ۵۸ مورد هجوم قرار دادند، و استقلالمان را هم نهایتا آقایان به روس و چین فروختند.  من به این کار دارم که اگر مطابق گفته آقای خمینی هر نسلی اختیار تعین حکومت خود را دارد، و بر همین اساس در تئوری مشروعیت این رژیم به رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ گره خورده، رفراندوم آزاد حق ملت ایران است.  میگویند در مثل مناقشه نیست. اگر روز ۱۲فروردین ۱۳۵۸ مردم رای به حکومت دموکراتیک خلقی داده بودند، اساسا جمهوری اسلامی در کار نبود که خون ما را در شیشه کند.
مقصود من از این صغرا و کبرا چیدن ها این است که ۱۲ فروردین را از حاکمیت غاصب پس بگیریم.  ۱۲ فروردین روزحق رفراندوم و تعین سرنوشت مردم توسط رای مردم است. این روز را سی سال است از ما ربوده اند، آن را پس بگیریم.  راه پسگیری هم این است که هم به صورت سیمبولیک این روز را به نام واقعی آن «حق رفراندوم» بخوانیم، و هم از این روز استفاده کنیم تا این مهم را جا بیاندازیم که حق حاکمیت مردم اما و اگر ندارد.  در این مملکت یا حکومتی خواهم داشت بر اساس رای اکثریت و با احترام به حقوق اقلیت، یا استبداد حاکم خواهد بود.  برای گذار به حکومت مردم سالار و متعهد به حقوق بشرهم باید فرهنگ مردم سالاری و نهادهای مدنی مردم سالاری را رواج داد و هم به رفراندوم به عنوان سمبل این گذار توجه داشت.  ۱۲ فروردین فرصتی است که باید غنیمت شمرد.  این روز را باید از دشمنان آزادی و مردمسالاری گرفت و به مردم ایران امروز، فردا و برای همیشه باز گرداند.

بیان دیدگاه

دسته Uncategorized

آقای مکارم، این دیگر شکر فروشی نیست!

محمد امین والیان بیست سال دارد.  نه مثل سعید مرتضوی آدم کش است و نه مثل سردار رادان بی وجدان دستور تجاوز داده.  نه اسلحه به دست گرفته و نه بمب منفجر کرده.  این جوان حال و حکایت میلیون ها ایرانی است که از حکومت سر تا پا به خون آلوده شما و ارباب شما به تنگ آمده اند.  سقوط ظلم هم حکم تاریخ است اینرا  پیغمبرتان هم گفت، اگرچه پر واضح  است که شما نه خدا را میشناسید و نه پیغمبر خدا را.  دیکتاتوری و جنایت علیه بشریت را دیگر نمیتوان پنهان داشت. زمان شاه شهید نیست که به حکم اسلاف شما بابی شمع آجین کنند و آب از آب تکان نخورد.  اما گیرم دنیا را هم خواب بگیرد، مردم ایران فردا شما را در دادگاه جنایت علیه بشریت کنار رادان و خامنه ی و عزیز جعفری خواهند نشاند.  حکم قتل جوان ۲۰ ساله صادر کردن، رانت خواری شکر نیست.  اگر این جوان به واسطه حکم شما پر پر شهر، مردم جنازه تان را هم که شده به دادگاه خواهند کشید تا حساب پس بدهد.  به فرض که روز عاشورا حرفی زده، به شما چه؟  مگر امام حسین وکیل لازم دارد و اگر هم لازم داشت مگر به تو دلال شکر وکالت میدهد؟  حساب کار خودت را بکن، جوان مردم را اعدام کردن هم حسابش پیش خدا جداست و هم پیش خلق خدا.

4 دیدگاه

دسته Uncategorized

به حکم مکارم شیرازی جنایت کارمیخواهند محمد امین والیان را شب عید اعدام کنند

هرچه میتوانیم بکنیم.  هر کجا که هستیم ساکت ننشینیم.  با عفو بین الملل و سازمان ملل تماس بگیریم و از آن ها بخواهیم اعترا ض کنند.  با این علمای بی غیرت تماس بگیریم و بگوییم اگر صدایشان در نیاید حق امام و خمس و زکات به آن ها نخواهیم داد.   سرتاسر ایران و چهار گوشه دنیا را از این حکم ظالمانه آگاه کنیم. دیوارهای شهر را با نام محمد امین والیان سبز کنیم.  اگر میتوانیم با دفاتر این خبیث آیت الشیطان مکارم هم  تماس بگیریم و بگوییم اگر خون این جوان را بریزند بر دستان مکارم خواهد نشست.  شب عید این جلادان میخواهند یک مادر دیگر را عزادار کنند.  ننگ بر ما اگر در سکوت مان یک سرو سبز دیگر را ریشه کن کنند.

۱ دیدگاه

دسته Uncategorized